اینستاگرام به طور گستردهای برای سلامتی روحی، بد تلقی میشود، اما تعداد فزایندهای از درمانگران استفاده از این شبکه اجتماعی را توصیه میکنند. در این مقاله، روانشناس بالینی، دکتر سوفی مورت، تأثیرات اینستاتراپی را بر زندگی افراد و سلامت روان و چگونگی مشارکت روانپزشکان در به کار بردن اینستاگرام را مورد بررسی قرار میدهد.
فهرست مطالب
خلاصه نکات
- رسانههای اجتماعی و اینستاگرام غالباً به مقایسه اجتماعی توجه میکنند. این امر میتواند تأثیرات مخربی بر سلامت روان داشته باشد.
- با این وجود، رسانههای اجتماعی فرصتی را برای باز کردن گفتگو در مورد سلامت روان، کاهش مسائل پیرامون آن، و دسترسی بیشتر به دنبال کمک فراهم میکند.
- آموزش روانشناسی به متخصصین درمانی و روانشناسان اجازه میدهد تا تخصص خود را در بخشهایی در اختیار مخاطبان قرار دهند.
- تکنیکهای به اشتراک گذاری متخصصان مراقبتهای بهداشتی در یک تالار عمومی یک خطر ذاتی وجود دارد و انجمن روانشناسی آمریکا کار خود را برای رفع این مسئله آغاز کرده است.
- در این میان، درمانگران برای ایجاد سیاستهای مدیریت ریسک شخصی، از قضاوت حرفهای خود استفاده میکنند.
در سال ۲۰۱۷ ، اینستاگرام به عنوان بدترین بستر رسانه اجتماعی برای سلامت روان رتبهبندی شد. این بیماری با تصویر منفی بدن، ترس از گم شدن، زورگویی و میزان بالای افسردگی و اضطراب همراه بوده است. از آنجا که یک میلیارد نفر از اینستاگرام استفاده میکنند و این تعداد روز به روز بیشتر میشود، باید یک عامل مهم در سلامت روانی جهانی در آینده تلقی شود.
تأثیر اینستاگرام بر سلامت روان
به طور کلی اینستاگرام و رسانههای اجتماعی نحوه دستیابی به زندگی یکدیگر را تغییر داده اند. ما دیگر خودمان را فقط با همسایگان و افراد در خیابان مقایسه نمیکنیم. اکنون میتوانیم خودمان را با زندگی دیگران در سراسر جهان ، ۲۴ ساعت شبانه روز مقایسه کنیم و بررسی کنیم که چطور میتوانیم از غذاهای دوستان، آشنایان، افراد مشهور و حتی سگهای تأثیرگذار اندازه آگاهی پیدا کنیم! نظریه مقایسه اجتماعی لئون فستینجر، که میگوید افراد بر اساس مقایسهای که با دیگران دارند، ارزش اجتماعی و شخصی خود را تعیین میکنند، هرگز اهمیتی بیشتر نداشته است.
جای تعجب نیست که این کار اثر مخرب دارد. ما فقط به تصاویر زیبا نگاه نمیکنیم و فکر میکنیم، “اوه ، چقدر فلان شخص آن کار را دوست داشتنی انجام داد”. نه، ما به حلقههای برجسته و مهار شده سایر افراد نگاه میکنیم و با تعجب روبرو در ذهن خود میاندیشیم که “چرا زندگی من اینطور نیست؟ چرا من اینطور نیستم؟ ”
این در جلسات درمانی که هر روز انجام میدهم به وجود میآید. در گفتگوهایی که با همکاران، دوستان و اعضای خانواده دارم، مطرح میشود. من به عنوان یک کاربر اینستاگرام، خجالت نمیکشم که بگویم من هم این جلوهها را برای بارو اول تجربه کردهام.
واقعیت این است که اینستاگرام روشی را که خودمان میبینیم، آنچه میخریم، آنچه را باور داریم و چگونگی تعامل با دیگران را شکل میدهد. با این وجود همه این موارد منفی نیستند.
اینستاگرام به خودی خود ذاتاً خوب یا بد نیست. این برنامه برای به اشتراک گذاری است و این کاری است که ما با آن انجام میدهیم. بطور کلی فرصتی برای شروع گفتگو درمورد سلامت روان، کاهش مشکلات پیرامون آن و دسترسی بیشتر به دنبال کمک فراهم میکند.
ابتدا افراد مشهور (از جمله جاستین بیبر و لنا دانام) و تأثیر گذاران، با استفاده از اینستاتراپی برای آگاهی از نبردهای خود با افسردگی، اضطراب، تنهایی و اختلالات خوردن، از اینستاگرام استفاده کردند. این بدان معناست که میلیونها نفر از این دیالوگها که قبلاً از آنها غافل بودهاند، تاثیر گرفتهاند. صداقت آنها به کاهش تابو پیرامون گفتگو کمک کرده و به مردم اجازه مبارزه داده است.
تمام اجتماعات در حال گسترش است و باعث ایجاد فضاهای ایمن برای افراد میشود تا هر روز در مورد دشواریهایی که تجربه میکنند، گفتگو کنند. اینها با مشکلات پیرامون سلامت روان و همچنین با تجربههایی که همه ما میدانیم باعث پریشانی هستند، از جمله نژادپرستی، سکسیسم، همو هراسی، توانایی گرایی و ترانسفوبیا مرتبط است.
این کارها باعث ایجاد یک کار غیرکارشناسی شده است. هزاران نفر از افراد فاقد صلاحیت در هر نوع زمینه روانشناسی و مشاوره برای زنده ماندن و بهبودی از بیماریها، اختلالات خوردن و سایر مباحث مرتبط با سلامت روان ارائه دادند. افراد غیر خبره، گرچه باهوش هستند، اما دانش بالینی برای رسیدگی به مسائل پیچیده سلامت روانی ندارند و در عین حال تعداد این افراد در هفته به میلیونها نفر میرسد.
اکنون، با گذشت بیش از یک سال، درمانگران و متخصصان واجد شرایط سلامت روان به گفتگو پیوستند. پرستاران بهداشت روان، مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان را میتوانند با اشتراک دانش خود، هر بار یک پست، در اینستاگرام در آگاهی دادن به افراد سهیم باشند.
اینستاتراپی و آموزش اینستاتراپی
این مورد توجه بسیاری از رسانههای جهانی را به خود جلب کرده است. روزنامههای نیویورک تایمز، گاردین، تلگراف، وایز و سایکالوژی تودی، در میان دیگران، مطالبی را در این زمینه اجرا منتشر کردهاند. این مطالب طیف وسیعی از دیدگاههای مربوط به تمرین را نشان میدهند که برخی از آنها این کار را تحسین میکنند و برخی دیگر به دلیل خطرات ناشی از این کار در زمینه سلامت روان غیرقابل پذیرش و آسیبزا معرفی میکنند.
با این حال، اینستاتراپی به عنوان بخشی از وجود ما تبدیل شدهاند. هیچ چیزی به عنوان استراحت درمانی وجود ندارد، اما این امر در اینستاتراپی وجود دارد که اصول درمانی و روانشناسی را به اشتراک میگذارند. غالباً آنها واضح هستند كه این تنها مقدماتی است كه آنها قادر به ارائه آن هستند.
درمان رابطهای است که دو یا چند نفر در تماس روانشناختی قرار میگیرند. اینستاتراپی فضایی است که شما با روشی ظریف در مورد تجربیات شخصی فرد صحبت میکنید. مکانی است که درمانگر ذهن شما را در ذهن خود نگه میدارد. اینستاگرام هیچ یک از این موارد را انجام نمیدهد، زیرا فاقد تفاوتهای ظریف، محرمانه بودن و جنبههای بسیار شخصی درمانی است. این یک فرآیند یک طرفه است و نمیتواند جایگزینی برای درمان یا اجتماع و روابط در زندگی واقعی باشد.
بسیاری از متخصصان درمانگر در اینستاگرام در پستها و مقالات خاص خود به این موارد میپردازند و پاسخی استاندارد ارائه میدهند كه میگویند آنها نمیتوانند مشاركت یا توصیههای شخصی خارج از رابطه درمانی مستقیم داشته باشند. بنابراین، چه چیزی است که درمانگران در اینستاتراپی انجام میدهند؟ روزنامه گاردین اخیراً اصطلاح جدیدی را ارائه داده است، یعنی آموزش روحی و روانی که ممکن است دقیقتر هم باشد.
پستهایی که در این رابطه قرار میگیرند ممکن است ایدههای روانشناسی اساسی، مهارتهای مقابله با پشتوانه علمی، کلمات و افکار دلسوزانه را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. حسابهایی را خواهید دید که فقط برای غلبه بر مشکلات سلامت روان، طرفداری از اصلاح سلامت روان و ترویج خیریهها در آنجا حاصل می شود که درآمد آنها مستقیماً به خدمات رایگان ارائه میشود. ما فقط میتوانیم ببینیم که افراد چگونه این کار را بر اساس اظهار نظر، پیامهای مستقیم (DM) و تعداد افرادی هنگام زدن دکمه “دنبال” دریافت میکنند، مشاهده میکنند و مردم پاسخ می دهند. برخی از حسابهای درمانی به بیش از ۱۰۰هزار دنبال کننده افزایش یافته است.
اعداد تنها نشانهای نیستند که مردم بیشتر به دنبال آن باشند. پاسخهای عمومی در پستهای اینستاگرام، این نکته را روشن میکنند که افراد برای داشتن مکانی برای یادگیری، احساس دیده شدن و شنیده شدن و از ارزش بودن برخوردار بودن دارند. غالباً میتوانید نظرات افرادی را در میان بگذارید که در حال حاضر احساس میکنند با دیگران ارتباط برقرار کرده و به دنبال پشتیبانی برای خود خود و یا یافتن یک درمانگر هستند. لیزا الیورا در مقاله اخیر خود، ” اینستاتراپی نیست: یادآوریی آنچه واقعاً درمانگران در اینستاگرام چه کاری انجام میدهند.” نوشته شده برای یادآوری اینکه مردم واقعاً بصورت آنلاین چه کاری انجام میدهند.
تاثیرات اینستاتراپی بر افراد
اثر اینستاگرام چند وجهی است. علیرغم همراه بودن با تأثیرات منفی بر سلامت روان، امکان کاهش تابو پیرامون موضوع و افزایش دسترسی پزشکان را نیز فراهم کرده است. اطلاعاتی که متخصصان درمانی در اینستاگرام به اشتراک میگذارند چیز جدیدی نیست، اما این روشی است که آنها در آن به اشتراک میگذارند، و به مخاطبان میرسد که شاید نتوانستهاند در جای دیگری این کار را انجام دهند. این کار در بسیاری از موانع دسترسی به پشتیبانی در رابطه با مسائل روانی، لیست انتظار، هزینهها و صرفاً ندانستن چگونگی پیدا کردن درمان مناسب را برطرف میکند.
اگرچه آنها نمیتوانند تجربه کاملی از درمان را به وسیله اینستاتراپی ارائه دهند، اما درمانگران به کمک این سکو قادر هستند همزمان با نشان دادن انسانیت خود در مورد روانشناسی صحبت کنند. آنها عواطف، پریشانی و آسیبپذیری را عادی میکنند. آنها باعث میشوند تا در مورد آنچه در حال حاضر انسان بودن در جهان است فکر کرده و احساس آسودگی کنید. آنها ابزارهای ساده و دارای پشتوانه علمی را به اشتراک میگذارند، که شناخته شده است و باعث تسکین و رفاه میشوند. بنابراین مردم میتوانند بلافاصله و بدون هیچگونه هزینهای شروع به استفاده کنند.
در این مرحله باید اعتراف کنم که من یک درمانگر هستم که از اینستاگرام استفاده میکند. دلیل استفاده از این بستر این است که من از دیدن همان چیزهایی که در کلینیک من وجود داشت، احساس اضطراب کردم: مردم از تجربیات خود به دلیل مشکلات درونی که در مورد سلامت روان داشتند، وحشت کردند. افراد تا زمانی که واقعاً در تقلا نبودند به دنبال کمک نمیرفتند، به دلیل ترس از اینکه اشتراک گذاشتن احساسات منجر به قضاوت دیگران خواهد شد. افرادی که ماهها به طور همزمان در لیستهای انتظار قرار داشتند. افرادی که فاقد دانش بنیادی روانشناختی بودند که شاید به آنها کمک میکرد تا خودشان را درک کنند و به نتیجه مطلوب برسند.
بنابراین، من میخواستم اطلاعات اولیه را فقط به بیش از یک نفر در هر زمان بدست آورم. من میخواستم مشکلات را کاهش دهم، روشن کنم که درخواست کمک و به اشتراک گذاشتن دانش و مهارتهای روانشناختی غیر شخصی که همه مردم میتوانند از آن بهره مند شوند، اشکالی ندارد.
در صحبت کردن درباره روانشناسی در اینستاگرام خطر ذاتی وجود دارد. ما به عنوان متخصصان مراقبتهای بهداشتی آموختهایم که از لحاظ ریسک بیش از حد مراقب باشند. خوب، این نباید تغییر کند. اینستاگرام لایهای از عدم اطمینان را به همراه دارد که باعث میشود سیستمهای هشدار ما به کار خود ادامه دهند. این محرمانه نیست و مردم میتوانند در هر زمان به شما دسترسی داشته باشند، نمیتوانند با مسائل شخصی مقابله کنند.
در مقالهای اخیر مجله وایز، از مییره خان، فرماندار انجمن مشاوره و روان درمانی انگلیس نقل شده است که درباره مسئولیت درمانگران با استفاده از اینستاتراپی صحبت کرده است و میگوید:
“فضایی که ما اشغال میکنیم هنوز بسیار عمومی است. وقتی مردم در حال اظهار نظر یا تعامل هستند، باید آن را به گونهای مدیریت کنیم که اخلاقی و مسئولانه باشد. ممکن است شخصی احساس آسیبپذیری و در معرض دید قرار گرفتن داشته باشد. اما ما نمیتوانیم این امر را ثابت کنیم یا افشای بیشتر را تشویق کنیم. ”
در این میان، درمانگران برای ایجاد سیاستهای مدیریت ریسک شخصی، از قضاوت حرفهای خود استفاده میکنند. ویتنی گودمن اخیراً در مقالهای برای مجله روانشناسی امروز مراحل خاصی را برای درمانگران و مصرفکنندگان ارائه کرده است. برای درمانگران این موارد شامل موارد زیر است:
سلب مسئولیت ایجاد کنید که به مشتری اطلاع دهد که پستهای شما نه درمانی هستند و نه جایگزینی برای درمان. سلب مسئولیت ایجاد کنید که مشتریان را از منابع خود در مواقع اضطراری آگاه سازید. برای مددجویان فعلی و آینده یک سیاست رسانه اجتماعی ایجاد کنید که در صورت تصمیمگیری از جانب شما، از استفاده شما از رسانههای اجتماعی و دستورالعملها استفاده کند.
این یک زمینه جدید است و به سرعت در حال رشد بوده و روش دسترسی افراد، درک و مصرف اطلاعات در مورد بهزیستی خود را تغییر میدهد. در حال تغییر چهره سلامت روان در عصر دیجیتال است. این امکان را به افرادی میدهد که قبلاً قادر به دسترسی به اطلاعات روانشناختی متخصصان نبودند، فرصتی برای درک خودشان. در این شرایط فعلی که عناوین حساس گرایانه به ما میگویند که ما در یک بحران جهانی سلامت روان قرار داریم، به نظر میرسد این کار هم به موقع و هم محتاطانه باشد. همچنین بحث برانگیز است، و ما باید به طور مداوم مزایای احتمالی را در برابر انتقاداتی که به زودی در دسترس قرار میدهیم، وزن کنیم.
از آنجا که بیشتر مراقبتهای بهداشتی ما به صورت آنلاین حرکت میکند و از فناوری استفاده میکند، ما با واقعیتهای پیمایش در این دنیای دیجیتالی بهتر آشنا میشویم. به عنوان مثال، بسیاری از ارائه دهندگان اکنون ارائه دیجیتال و ارائه خدمات، به عنوان مثال Babylon ، BetterHelp و دکتر Julian و استفاده از برنامههای بهداشتی برای تقویت مراقبتهای شخصی. یک نمونه جالب از تأثیر فنآوری درمانی در عصر دیجیتال شامل کارهایی در مورد Oxford VR است که نشان داده است که ترس از ارتفاعات را میتوان در سه جلسه با استفاده از قرار گرفتن در معرض واقعیت مجازی درمان کرد، یافتهای که ما به سختی تحت فشار قرار خواهیم گرفت.
به نظر میرسد دنیای دیجیتال غیرقابل توقف و همه جا است. ما به عنوان درمانگران وظیفه داریم تا به روز بمانیم، با اوقات فراغت روبرو شویم و با افرادی که در آنجا هستند ملاقات کنیم. بنابراین، چه با اینستاگرام به عنوان بستری برای این نوع کارها موافق باشید یا نه، اینستاگرام و رسانههای اجتماعی از بین نمیروند. این یک زمینه پرورش برای سلامت روانی ضعیف است و از آنجا که ما یک پیام آگاهانه و مهم داریم که میتوانیم در این فضا سهیم شویم، معتقدم که این مکان مهمی است که پزشکان باید در نظر بگیرند.