هنگام ترسیدن چه اتفاقی در بدن رخ میدهد؟
ترس چیست ؟ آیا هرگز تعجب نکردهاید که چرا وقتی میترسید، قلب شما میتپد و نمیتوانید به روشنی فکر کنید؟ مطمئناً، ممکن است نیازی به ترس از اسکلت موجود در خانه خالی از سکنه یا وایت واکر در تلویزیون نداشته باشید، اما سعی کنید این را از پاسخ ترس بدن بگویید. ترس ممکن است به اندازه زندگی روی زمین قدیمی باشد.
این یک واکنش اساسی و عمیقاً عجیب است که در طول تاریخ زیست شناسی تکامل یافته است و از ارگانیسمها در برابر تهدید ادراک شده برای یکپارچگی یا وجود آنها محافظت میکند. ترس ممکن است به آسانی تغییر شاخک حلزون وقتی که لمس میشود، یا به اندازه اضطراب وجودی در انسان پیچیده باشد. در این مقاله از سایت ایده آل مگ میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم : ترس چیست و زمانی که میترسیم در بدن ما چه اتفاقی رخ میدهد؟
واکنش بدن در هنگام ترس چیست ؟
دکتر دانیل ایوانز، روانشناس بالینی که در کلینیک Northwate Northwate مشغول فعالیت است، میگوید: وقتی میترسید، حتی اگر این فقط در نتیجه سرگرمیهای قدیمی هالووین یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه شما باشد، مغز شما مجموعهای از پاسخهای پیچیده و هماهنگ را برای کمک به شما در حفظ امنیت تنظیم میکند. تغییرات جسمی – از اعماق داخل مغز تا تمام عضلات پاها، در عرض چند ثانیه اتفاق میافتد. او میگوید: “همه آنها رفلکسهای تکامل یافته و کاملاً سریع اتفاق میافتند.”
ترس چیست و در کجا شروع میشود ؟
بیشتر ما مجبور نیستیم به فکر تنفس، هضم غذایمان یا ضربان قلبمان باشیم. سیستم عصبی خود به خود از این عملکردهایی که به عنوان اتوماتیک فکر میکنیم مراقبت میکند. این سیستم به دو شاخه تقسیم میشود: سیستم عصبی پاراسمپاتیک (سیستم استراحت و هضم) و سیستم عصبی سمپاتیک (سیستم مبارزه یا پرواز). ایوانز میگوید ترس پاسخ “مبارزه یا فرار” شما را به حالت افراط در میآورد. غدد فوق کلیوی شما آدرنالین را ترشح میکنند. جریان خون به لوب فرونتال مغز شما، که وظیفه تفکر و برنامهریزی منطقی را بر عهده دارد، کاهش مییابد و قسمتهای عمیقتر و حیوانیتر مغز شما – از جمله آمیگدال – را به دست میگیرد. مانند یک حیوان که سعی میکند از خورده شدن توسط یک شکارچی جلوگیری کند، تمام منابع بدن شما به سمت یک هدف معطوف میشوند: زنده ماندن.
ضربان قلب و فشار خون شما افزایش مییابد، شما سریعتر نفس میکشید و عضلات شما تحت تنش قرار میگیرند. ایوانز میگوید، شبکیه شما گشاد میشوند، بنابراین میتوانید تهدید را با وضوح بیشتری ببینید. او میگوید بعضی از افراد ممکن است وقتی ترس دارند، عرق کرده و برافروخته شوند یا احساس سرما کنند. به این دلیل است که خون از اطراف بدن به سمت عضلات داخلی بزرگتر میرود. اوانز میگوید: “اگر میخواهید بجنگید یا فرار کنید، خون زیادی به باید به ماهیچههای بزرگ بدن وارد شود.” همچنین کاهش فعالیت گوارشی را تجربه خواهید کرد. ایوانز میگوید، پریستالیز، که یک حرکت موج مانند در دستگاه گوارش است و هضم را کنترل میکند، انرژی کمی دریافت میکند. او می گوید: “همه چیزهایی که ما به عنوان منافع طولانی مدت فکر می کنیم به علاقه فوری منحرف میشود: جنگ یا فرار.”
اضطراب ناشی از ترس چیست ؟
پاسخ ترس برای مقابله با خطرات جسمی قریبالوقوع طراحی شده است. ایوانز میگوید، اما ما در جامعه و در زمانی که این نوع خطرات بسیار نادر است زندگی میکنیم. درعوض، نوع خطری که ما تجربه میکنیم از نظر روانی یا اجتماعی بیشتر است. روانشناس بالینی، دکتر کری آستلی استفنس، روانشناس کلینیکی میگوید، اما مغز شما نمیتواند تفاوت را بیان کند. این بدان معنی است که مغز شما میتواند به چیزی مانند اتمام مهلت کار پاسخ دهد به همان روشی که به چیزی که در واقع تهدید کننده زندگی است، مانند تصادف اتومبیل یا زلزله پاسخ دهد.
استفان میگوید: “اضطراب پاسخ احساسی به چیزی است که مغز فکر میکند خطرناک است، اما در واقع خطرناک نیست.” برخی از این اضطرابها در واقع میتوانند خوب باشند. با محافظت از شما با گفتن اینکه چه اتفاقی میافتد، باید از آن محافظت کنید. برای مثال راه رفتن در بیرون از خانه در شب لزوماً خطرناک نیست، اما داشتن پاسخ ترس به شما وارد شده و به شما میگوید با یک دوست قدم بزنید که این میتواند شما را از وضعیت نامطلوب دور نگه دارد.
استفان میگوید، زندگی با وجود اختلال اضطراب دیگر سالم نیست. برای مثال با وجود ترس، شما آنقدر نگران هستید که تا پروژه را به اتمام نرسانید، کاری دیگر را نمیتوانید به انجام برسانید. یا آنقدر عصبانیت دارید که شب هنگام از بیرون رفتن میترسید و به این نحو مجالس اجتماعات را از دست میدهید. این زمانی است که دیگر اضطراب “خوب” نیست. اوانز میگوید، پاسخ جسمی به اضطراب بسیار شبیه ترس است، اما معمولاً در میزان کمتری. از طرف دیگر، حمله هراس یک “واکنش ناب فرار” است. او میگوید: “این روند شگفتانگیز است. این مکانیزم طراحی شده است تا ما را زنده نگه دارد، نه اینکه به ما آسیب برساند.”
در مغز چه اتفاقی میافتد وقتی ما احساس ترس میکنیم
با توجه به مدار مغز و روانشناسی انسان، برخی از مواد شیمیایی اصلی كه در پاسخ به “مبارزه یا فرار” نقش دارند، در حالات عاطفی مثبت دیگری مانند شادی و هیجان نیز دخیل هستند. بنابراین، معقول است که حالت برانگیختگی که در حین ترسیدن را تجربه کنیم. اما چه چیزی باعث میشود تفاوت بین “عجله” و احساس وحشت ایجاد شود؟ مطالعات روانشناسی و کلینیکی نشان میدهند که یک عامل اصلی در نحوه ترس ما با موقعیت ارتباط دارد. هنگامی که مغز “فکر” ما به مغز “عاطفی” ما بازخورد میدهد و ما خودمان را در مکانی امن احساس میکنیم، میتوانیم به سرعت روشی را که در آن حالت برانگیخته تجربه میکنیم، تغییر دهیم و از ترس به لذت یا هیجان برویم. به عنوان مثال، در هالووین هنگامی که وارد یک خانه خالی از سکنه میشوید، احتمال میدهید که فردی بر روی شما پرش کند و میدانید که این واقعاً تهدیدی نیست.
در مقابل، اگر شبانه در یک کوچه تاریک قدم بزنید و یک غریبه شروع به تعقیب شما کند، هر دو حوزه احساسی و تفکر مغز شما با هم توافق میکنند که اوضاع خطرناک است، و زمان فرار است! واکنش ترس در مغز شروع میشود و در بدن پخش میشود تا تنظیماتی را برای بهترین دفاع یا واکنش پرواز انجام دهد. پاسخ ترس در منطقهای از مغز به نام آمیگدال شروع میشود. این هسته بادام شکل هستهای در لوب تمپور مغز به تشخیص شادی عاطفی محرکها اختصاص دارد. فعال شدن آمیگدال، با عصبانیت و ترس بیشتر بروز میکند. یک محرک تهدید، مانند دید یک شکارچی، یک واکنش ترس را در آمیگدال ایجاد میکند، که مناطقی را که در آمادهسازی برای عملکردهای حرکتی درگیر در جنگ یا پرواز فعال هستند، فعال میکند. همچنین باعث آزادسازی هورمونهای استرس و سیستم عصبی سمپاتیک میشود.
تغییرات جسمی در مواجهه با خطر
این منجر به تغییرات جسمی میشود که ما را برای کارآمدتر شدن در معرض خطر قرار میدهد: مغز هایپرآلتر میشود، مردمک چشم گشاد میشود، برونشها گشاد میشوند و تنفس تسریع مییابد. ضربان قلب و فشار خون افزایش مییابد. جریان خون و جریان گلوکز به عضلات اسکلتی افزایش مییابد. ارگانهای موجود در بقای حیاتی مانند دستگاه گوارش کند میشوند.
بخشی از مغز به نام هیپوکامپ با آمیگدال ارتباط نزدیکی دارد. هیپوکامپ و قشر جلوی مغز به مغز کمک میکنند تا تهدید درک شده را تفسیر کند. آنها در پردازش سطح بالاتر از متن دخیل هستند، که به یک شخص کمک میکند واقعیت یک تهدید درک شده را تشخیص دهد. به عنوان مثال، دیدن یک شیر در طبیعت میتواند یک واکنش ترس شدید ایجاد کند. اما دیدن همان شیر در یک باغ وحش بیشتر ناشی از حس کنجکاوی و فکر کردن در مورد شیر است.
دلیل این است که هیپوکامپ و قشر فرونتال اطلاعات متنی را پردازش میکنند، و مسیرهای بازدارنده پاسخ ترس آمیگدال را کاهش میدهند و نتایج پایین دستی آن را کاهش میدهند. اصولاً، مدار مغز “تفکر” ما مناطق “عاطفی” ما را که در واقع خوب هستیم، اطمینان میدهد. ما نیز مانند سایر حیوانات، ترس را از طریق تجربیات شخصی، از جمله حملهی یک سگ متجاوز، یا مشاهده سایر انسانهای مورد حمله یک سگ متجاوز قرار گرفته، میآموزیم.
با این حال، یک روش تکاملی و منحصر به فرد برای یادگیری در انسان از طریق آموزش است – ما از کلمات گفتاری یا یادداشتهای نوشتاری میآموزیم! اگر علامتی بگوید که سگ خطرناک است، نزدیکی با سگ واکنش ترس را ایجاد میکند. ما ایمنی را با روشی مشابه یاد میگیریم: تجربه یک سگ اهلی، مشاهده سایر افراد که با خیال راحت با آن سگ ارتباط برقرار میکنند را نشانهای از دوست داشتن سگ میخوانیم.
حواسپرتی ناشی از ترس
ترس چیست ؟ ترس حواس پرتیای را ایجاد میکند که میتواند یک تجربه مثبت باشد. هنگامی که اتفاقی ترسناک رخ میدهد، در آن لحظه، ما هوشیار هستیم و از چیزهای دیگری که ممکن است در ذهن ما باشد، درگیر نیستیم (در کار دچار مشکل میشویم، روز بعد نگران یک آزمایش بزرگ هستیم). علاوه بر این، وقتی این موارد ترسناک را در زندگی با مردم تجربه میکنیم، اغلب متوجه میشویم که احساسات میتوانند به صورت مثبت مسری شوند. ما موجودات اجتماعی هستیم که قادر به یادگیری از یکدیگر هستیم.
در حالی که هر یک از این عوامل – زمینه، حواس پرتی، یادگیری اجتماعی – پتانسیل تأثیرگذاری بر نحوه تجربه ترس را دارند، یک موضوع مشترک که همه آنها را به هم متصل میکند، احساس کنترل ما است. هنگامی که ما قادر به تشخیص آنچه وجود دارد و یک تهدید واقعی نیست، تجربه مجدد را مجدداً به وجود آورده و از هیجان آن لحظه لذت میبریم، در نهایت در مکانی هستیم که احساس را کنترل میکنیم.
این درک از کنترل برای نحوه تجربه و پاسخ به ترس بسیار حیاتی است. هنگامی که بر فراز و نشیبهای “جنگ یا فرار” غلبه میکنیم، اغلب احساس رضایت میکنیم، از امنیت خود اطمینان مییابیم و به توانایی خود در مواجهه با چیزهایی که در ابتدا ما را میترساند اعتماد به نفس بیشتری داریم.
افراد در مواجهه با ترس متفاوت هستند
مهم است که به خاطر داشته باشید که همه افراد با یک احساس منحصر به فرد از آنچه که ما ترسناک یا لذت بخش میبینیم، متفاوت هستند. این سؤال دیگری را ایجاد میکند: در حالی که بسیاری میتوانند از ترس خوب لذت ببرند، چرا ممکن است دیگران صریحا از آن متنفر باشند؟ هر گونه عدم تعادل بین هیجان ناشی از ترس در مغز حیوانات و احساس کنترل در مغز متبحر انسان ممکن است باعث هیجان بیش از حد یا کافی نباشد. اگر فرد تجربه را “بسیار واقعی” تلقی کند، یک واکنش ترس شدید میتواند بر احساس کنترل بر اوضاع غلبه کند. این ممکن است حتی در افرادی که عاشق تجربیات ترسناک هستند نیز اتفاق بیفتد.
مغز عاطفی و مغز شناختی در مواجهه با ترس
از طرف دیگر، اگر تجربه به اندازه کافی به مغز عاطفی تحریک نشود، یا برای مغز شناختی فکری بیش از حد غیرواقعی باشد، این تجربه میتواند احساس خسته کننده کند. یک زیست شناس که نمیتواند مغز شناختی خود را از تجزیه و تحلیل همه چیزهای بدنی که در یک فیلم زامبی واقعاً غیرممکن است مهار کند، ممکن است به اندازه یک شخص دیگر نتواند از فیلم ترسناک “مردگان در حال راه رفتن” لذت ببرد.
بنابراین اگر مغز عاطفی بیش از حد وحشت کرده و ناتوان از مغز شناختی باشد، یا اگر مغز عاطفی بیحوصله باشد و مغز شناختی بیش از حد سرکوب کننده باشد، فیلمها و تجربیات ترسناک ممکن است چندان سرگرم کننده نباشند. علاوه بر همه سرگرم کننده بودن، سطح غیر طبیعی ترس و اضطراب میتواند منجر به پریشانی و اختلال عملکرد قابل توجهی شود و توانایی فرد را برای موفقیت و شادی زندگی محدود کند.
تقریباً از هر چهار نفر یک نفر نوعی اختلال اضطراب را در طول زندگی خود تجربه میکند و تقریباً 8 درصد از آنها دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) میشوند. اختلالات اضطراب و ترس شامل هراس، هراس اجتماعی، اختلال اضطراب عمومی، اضطراب جدایی، PTSD و وسواس فکری است. این شرایط معمولاً در سنین جوانی آغاز میشود و بدون درمان مناسب میتواند مزمن و ناتوان کننده شود و بر مسیر زندگی فرد تأثیر بگذارد. خبر خوب این است که روانشناسان درمانهای موثری دارند که در یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه، به شکل روان درمانی و داروها کار میکنند.
تأثیر ترس مزمن بر سلامت فرد
در کنگره موسسه آموزش علوم اعصاب NEI (2017)، یک جلسه با موضوع فیزیولوژی ترس و تأثیر آن بر سلامتی برگزار شد. دکتر مری مولر، دانشیار، دانشکده پرستاری دانشگاه لوتری اقیانوس آرام، و مدیر خدمات روانپزشکی، شمال غربی گفت: “ترس یک احساس داخلی و وجدان است.” ترس هنگامی بوجود میآید که سیستمهای حسی در مغز در اثر تهدید خارجی تحریک شوند. خروجی مدارهای شناسایی تهدید باعث افزایش کلی تحریک مغز میشود و میتواند منجر به تغییر تهدید شود: ترس و اضطراب.
3 مرحله قابل پیشبینی بدن برای پاسخ به عوامل استرسزا
مولر ابتدا 3 مرحله قابل پیشبینی را كه بدن برای پاسخ به عوامل استرسزا از آن استفاده میكند، به عنوان سندرم سازگاری عمومی توضیح داد:
- زنگ هشدار: اولین واکنش به استرس یک خطر را تشخیص میدهد و برای مقابله با تهدید آماده میشود. محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) و سیستم عصبی خودگردان فعال میشوند. هورمونهای استرس اولیه کورتیزول، آدرنالین و غیرآدرنالین آزاد میشوند.
- مقاومت: هموستاز بازیابی تعادل آغاز میشود و دوره بهبودی برای ترمیم و تجدید صورت میگیرد. هورمونهای استرس ممکن است به حالت عادی برگردند، اما ممکن است کاهش دفاع و انرژی تطبیقی در سمت چپ وجود داشته باشد.
- فرسودگی: در این مرحله استرس مدتی ادامه دارد. توانایی مقاومت بدن از بین رفته است زیرا منبع انرژی سازگاری آن از بین رفته است. این اغلب به اضافه وزن، فرسودگی، خستگی آدرنال، ناسازگاری یا اختلال عملکرد گفته میشود.
اثرات احتمالی ترس مزمن بر سلامت عمومی
مولر گفت: تغییر در محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) میتواند شرایط مختلفی از جمله درد مزمن، فیبرومیالژیا و مقاومت به انسولین ایجاد کند. سپس مولر عواقب احتمالی ترس را بر سلامت کلی، جسمی، عاطفی، محیطی و معنوی تشریح کرد. اثرات احتمالی ترس مزمن بر سلامت عمومی شامل موارد زیر است:
- نقص سیستم ایمنی
- اختلال عملکرد سیستم غدد درون ریز
- تغییرات سیستم عصبی خودمختار
- اختلال در چرخه خواب / بیداری
- اختلالات اشتها
- تغییرات در محور هیپوتالاموس – هیپوفیز-آدرنال
اثرات احتمالی ترس مزمن بر سلامت عاطفی
مولر گفت، اثرات احتمالی ترس مزمن بر سلامت جسمی شامل سردردهایی که به میگرن تبدیل میشوند، دردهای عضلانی به فیبرومیالژیا تبدیل میشوند، درد بدن که به درد مزمن تبدیل میشود و مشکل در تنفس در تبدیل به آسم است. اثرات احتمالی ترس مزمن بر سلامت عاطفی شامل موارد زیر است:
- جدا شدن از خود
- نمیتواند احساسات دوست داشتنی داشته باشد
- ناتوانی آموخته است
- اضطراب ترس
- نوسانات خلقی
- افکار وسواسی
عواقب احتمالی ترس مزمن بر سلامتی
- ادامه زندگی در شرایط ایجاد کننده ترس به دلیل عدم اطمینان از حرکت در خارج و خطرات ناشناخته همراه
- قادر به یافتن مسکن ایمن نیست
- ترس از ترک خانه به دلیل پارانویا
پیامدهای احتمالی ترس مزمن بر سلامت معنوی
- تلخی / ترس نسبت به خدا یا دیگران
- سردرگمی / انزجار با خدا یا دین
- از دست دادن اعتماد به خدا و / یا روحانیت
- انتظار از خداوند برای برطرف کردن مشکلات
- ناامیدی مربوط به از دست رفتن درک معنویت است
در آخر، مولر توضیح میدهد که ترس بر توانایی یادگیری تأثیر میگذارد. مولر گفت: “توانایی مغز برای بازیابی یادگیری قبلی به حالتهای شیمیایی خاص بستگی دارد. تغییرات شیمیایی میتوانند درک اطلاعات حسی را تحریف کنند و بنابراین ذخیره سازی را تحریف میکنند.” مولر گفت: وقتی مغز بیش از حد برانگیخته شود، ممکن است ذخیره ناقص باشد و اطلاعات جدید در حافظه غیر کلامی ذخیره شود. این باعث میشود تا ذخیرهی ورودی حسی مختل شود و بازیابی اطلاعات نیز تحت تأثیر قرار گیرد.”