بهترین اسم دختر با معنی
انتخاب نام فرزند تازه به دنیا آمده یکی از لذت بخش ترین کارهایی است که والدین در ابتدای تولد نوزاد دلبند خود انجام می دهند. برای انتخاب نام ، می بایست به نکات خاصی دقت کنید:
۱: معنی، اسم هایی که انتخاب می کنید، می بایست معنی خوب و معقولی داشته باشد.
۲: تلفظ؛ گاهی اوقات برخی از اسم ها با داشتن معنی زیبا و پسندیده، تلفظی سخت دارند لذا می بایست اسم هایی انتخاب کنید که در عین داشتن معنی خوب، تلفظ راحتی داشته باشد.
در این مطلب ما برای شما تمامی اسم های دختری که با حروف الف آغاز شده اند را با معنی به اشتراک گذاشته ایم. شما می توانید با بهره گیری از آن برای فرزند خود، نامی زیبا و پسندیده انتخاب کنید.
شماره | اسم | معنی اسم |
۱ | اختر | ستاره، شهاب |
۲ | ارغوان | نام گلی است |
۳ | ارمغان | پیشکشی، هدیه |
۴ | ارنواز | نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید |
۵ | اروس | سپید، درخشان و زیبا |
۶ | اشااونی | زن پاک و راست |
۷ | اشوچهر | از نام های برگزیده |
۸ | اشودخت | از نام های برگزیده |
۹ | اشوروی | از نام های برگزیده |
۱۰ | اشوزاد | از نام های برگزیده |
۱۱ | اشومهر | از نام های برگزیده |
۱۲ | افروز | روشن، روشن کننده |
۱۳ | افسانه | داستان، خاطره و یادمان |
۱۴ | افسر | بالا و سرور |
۱۵ | افسون | از نام های برگزیده |
۱۶ | افشان | از نام های برگزیده |
۱۷ | اَمُرداد | کمال و رسایی جاودانی |
۱۸ | انارام | روشنایی بی فروغ و بی پایان |
۱۹ | انگبین | عسل، شهد |
۲۰ | انوش | جاویدان |
۲۱ | انوشک | انوشه، جاودان |
۲۲ | انوشه | بیمرگ و جاودان |
۲۳ | انیران | روشنایی بی پایان |
۲۴ | اَهونَوَر | نگهبان تن |
۲۵ | ایران | آزادگان و سرزمین آزادی |
۲۶ | ایرانبانو | بانوی ایرانی |
۲۷ | ایراندخت | دختر ایران |
۲۸ | ایشتار | ستاره باران و آب |
۲۹ | آتاناز | (ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر. |
۳۰ | آتریسا | ۱- آتشگون، آذرگون، مانند آتش؛ ۲- (به مجاز) زیبارو. |
۳۱ | آتَرین | (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین |
۳۲ | آتوسا | زَبَردست |
۳۳ | آدرینا | اسم ساز |
۳۴ | آدینه | روز جمعه، آخرین روز هفته. |
۳۵ | آذر | آتش، نار |
۳۶ | آذین | زیور، زیب، زینت، آرایش |
۳۷ | آرا | آراستن؛ زیور، زینت و آرایش |
۳۸ | آراسته | آرایش شده و زینت و زیور داده شده |
۳۹ | آرام | سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت |
۴۰ | آرامش | فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی |
۴۱ | آرامه | منسوب به آرام |
۴۲ | آرتادخت | دختر راست گفتار و درست کردار |
۴۳ | آرتِمیس | نام یک الهه یونانی |
۴۴ | آرتینا | منسوب به آرتین |
۴۵ | آرزو | خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار |
۴۶ | آرشیدا | آریائی درخشان. |
۴۷ | آرمینا | منسوب به آرمین؛ |
۴۸ | آرمینه | منسوب به آرمین |
۴۹ | آرنوش | آر = آریایی، ایرانی + نوش = جاوید |
۵۰ | آرنیکا | بهار کوهی، تنباکوی کوهی |
۵۱ | آریانا | منسوب به آریا، آریایی |
۵۲ | آریاناز | مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی |
۵۳ | آریسا | آریسان |
۵۴ | آرینا | منسوب به آرین |
۵۵ | آزرم | داد، انصاف، شرم، حیا، لطف |
۵۶ | آزیتا | سوزن کاری کردن |
۵۷ | آسا | – آسودن؛۲- آسایش دهنده؛ ۳- وقار، ثبات؛ ۴- آراینده |
۵۸ | آساره | (لری، دزفولی) ستاره |
۵۹ | آسانا | دختر زیبا |
۶۰ | آسوده | (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن |
۶۱ | آشتی | رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق، آرامش |
۶۲ | آصفه | منسوب به آصف |
۶۳ | آفتاب | خورشید، شمس |
۶۴ | آفریده | مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده |
۶۵ | آگرین | مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده |
۶۶ | آلاله | (در گیاهی) گیاهی است از تیرهی آلالهها، شقایق، لاله نعمان |
۶۷ | آلین | سرخ گون، قرمز رنگ |
۶۸ | آلینا | زیبا و سرخ روی |
۶۹ | آمیتیس (آمی تیس) | شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) |
۷۰ | آندیا | نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است. |
۷۱ | آنوشا | مذهب و کیش. |
۷۲ | آنیسا | عشق و جوهر عشق |
۷۳ | آوا | آواز، بانگ، صوت |
۷۴ | آواز | هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین |
۷۵ | آویشن | یک گیاه |
۷۶ | آوین | به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک |
۷۷ | آهو | معشوق زیبا |
۷۸ | آی گل (آیگل) | گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه |
۷۹ | آیتک | ماه تنها، ماه بی همتا |
۸۰ | آیتن | به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه |
۸۱ | آیسا | مثل ماه، شبیه به ماه |
۸۲ | آیسان | مثل ماه، شبیه به ماه |
۸۳ | آیسانا | همچون ماه |
۸۴ | آیگین | |
۸۵ | آیناز | ماه قشنگ و زیبا؛ |
۸۶ | آینه | صاف و صیقل یافته شیشها |
۸۷ | آیینه (آئینه) | صاف و صیقل یافته شیشها |
۸۸ | ابریشم | نرم و حریر |
۸۹ | احسانه | منسوب به احسان |
۹۰ | ارنوار | آن که سُخنش رحمت میآورد |
۹۱ | ارکیده | آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار |
۹۲ | اطهره | منسوب به اطهر |
۹۳ | افرا | درختی از تیرهی افراها، اسپندان، اسفندان، بوسیاه |
۹۴ | افروز | افروختن، افروزنده |
۹۵ | افروزه | آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره |
۹۶ | افسانه | سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکایت گذشتگان |
۹۷ | السا | مثل ایل، همانند ایل |
۹۸ | السانا | شهر و ولایت، خویشی |
۹۹ | الماس | محکم |
۱۰۰ | المیرا | فدائی ایل |
۱۰۱ | الناز | مایه افتخار ایل، باعث فخر |
۱۰۲ | الیسا | بانی و ملکه افسانهای کارتاژ |
۱۰۳ | الین | منسوب به ایل |
۱۰۴ | امیده | منسوب به امید |
۱۰۵ | اندیشه | آنچه از اندیشیدن حاصل میشود، فکر |
۱۰۶ | انسی | انسان، بشر |
۱۰۷ | انوش | بیمرگ و جاویدان. |
۱۰۸ | اوین | آوردن |
۱۰۹ | ایدا | یاری نمودن |
۱۱۰ | ایرانه | نجد (فلات) ایران |
۱۱۱ | ایرن | منسوب به ایران، مربوط به ایران، |
۱۱۲ | ایلناز | افتخار ایل |
۱۱۳ | الهام | مکاشفه، وحی، القا |