روانشناسی زرد در مقابل روانشناسی اصولی!
روانشناسی علم مطالعۀ ذهن، احساسات و رفتارهای بشر است. روانشناسی علم جوانی است و چیزی بیش از 150 سال از عمرش نمیگذرد. در ابتدای قرن بیستم فروید با طرح نظریاتش در روانکاوی انقلابی به پا کرد.
طی سالها بعد برخی از نظریاتش را دیگر روانشناسان به چالش کشیدند، برای مثال کارن هورنای اعلام کرد که برخلاف نظر فروید بیماریهای روحی – روانی بیشتر نتیجۀ اضطرابها و آسیبهای افراد در دورۀ کودکی است تا تمایلات غریزی سرکوبشده.
کمکم علم عصبشناسی هم به کمک روانشناسی آمد و محققین با بررسی سیستم عصبی انسان در شرایط خاص به دادههای جالبی در مورد ذهن پیچیدۀ انسان دست یافتند و از نتایج این تحقیقات در روانشناسی و روانپزشکی استفاده کردند. امروزه برای بیماریها و اختلالات روانی روشهای درمانی مختلفی تعریف شده است.
در مقابل روانشناسی اصولی، روانشناسی زرد ایجاد شده است که در ادامه به مقایسۀ این دو میپردازیم و کتابهایی را در حوزۀ روانشناسی علمی معرفی میکنیم. شما همۀ این کتاب را میتوانید با تخفیف ویژه از سایت خرید کتاب، 30بوک، تهیه کنید.
شاخههای روانشناسی
بر پایۀ این باور که آسیبهای کودکی در رشد و نمو شخصیت و سرنوشت افراد موثر است، شاخهای از روانشناسی به تعیین اصول صحیح تربیت فرزند پرداخت و روشهای تربیتی سنتی را منسوخ کرد و فضا برای رشد هرچه بیشتر خلاقیت افراد باز شد.
در جهت شناسایی و درمان بیماریهای روانی هم رویکردهای مختلفی چون درمان شناختی – رفتاری، حساسیتزدایی، ذهنآگاهی و …. مورد استفاده قرار گرفته و هریک در شرایطی کارآمد بودهاند.
از آنجا که انسانها منحصربهفرد هستند بهنظر میرسد هر فرد به روش درمانی خاصی پاسخ میدهد. برای مثال افرادی که نتوانند اضطرابهای خود را با درمان شناختی – رفتاری برطرف کنند شاید به تجویز درمانگر تحت مداوا با روش طرحوارهدرمانی قرار بگیرند.
دردهای عمیق، درمانهای سرپایی
گفتیم که یکی از کاربردهای مهم روانشناسی، درمان آسیبهای کودکی است. آسیبهای کودکی اغلب ریشهدار و عمیق هستند و تا پایان عمر با ما میمانند مگر درمان شوند. امروزه بشر بیش از هر زمان دیگری در تاریخ گرفتار یأس و اضطراب است، اما از سوی دیگر تاکید و اهمیت بیشازحدی بر موفقیتهای مالی و اجتماعی گذاشته میشود.
خیلی وقتها عدم موفقیت ما – گذشته از بسترهای نامناسب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی – ریشه در شخصیت و گذشتۀ ما دارد و حل آن نیازمند بهرهگیری از جلسات مشاوره و رواندرمانی است که البته زمان زیادی طلب میکند. در این شرایط نیاز مردم به درمانِ سریع، مورد بهرهبرداری عدهای قرار گرفتهاست که به آنها روانشناسان قلابی میگوییم و رویکرد آنها را روانشناسی زرد میخوانیم.
روانشناسی زرد، مثبتاندیشی سمی و قانون جذب
روانشناسی عامهپسند یا روانشناسی زرد ادعا میکند که بر اساس روانشناسی علمی استوار است اما چنین نیست.
روانشناس عامهپسند یا روانشناس زرد یک سری از نویسندگان، مشاوران، مربیها و مدرسان یا سرگمیسازان و سخنرانان هستند که مدرک دانشگاهی روانشناسی ندارند اما مردم آنها را روانشناس میدانند.
خود این افراد با توصیههای روانشناسانه و مشاورههایشان باعث ایجاد و تقویت این توهم در ذهن مخاطب میشوند و تلاشی هم در جهت تصحیح این تفکر ندارند. این عده علم روانشناسی را تجاریسازی کردهاند و از آن در جهت پولسازی و جذب مخاطب استفاده میکنند.
روانشناسی زرد مفاهیم عمیق را سادهسازی میکند و دلیل همهچیز را قانون جذب و تفکر مثبت میداند، راهکارهای غیراصولی و غیرعملی ارائه میدهد. مثلا میخواهد کمبود اعتمادبهنفس را با مثبتگرایی درمان کند درحالیکه راه درمانش جلسات مکرر مشاوره و صحبتهای رودررو است
مثبتگرایی سمی یکی از مشخصههای روانشناسی زرد است و میگوید که با مثبت فکرکردن و جلوگیریکردن از افکار منفی میتوان بیماریها را شفا داد، ثروت بهدست آورد، ازدواج خوب داشت و ….
روانشناسی زرد به شما میگوید کافی است به چیزی که میخواهید فکر کنید تا بهدستش بیاورید. روانشناسی زرد برای همۀ مردم با هر پیشینه و شرایطی که داشته باشند یک نسخۀ واحد میپیچد. روانشناسی زرد میگوید اگر فقیر بهدنیا بیایید تقصیر شما نیست، اما اگر فقیر از دنیا بروید تقصیر شماست.
روانشناسی اصولی چه میگوید؟
علم روانشناسی ثابت کردهاست که در اکثر موارد – گذشته از عوامل اثرگذار اجتماعی، فرهنگی و غیره – شکست انسان در حیطههای مختلف زندگیاش ناشی از اختلالات شخصیتی یا سایر عوامل روانی و شیوۀ تربیت یا انتخابهای اوست و در اکثر مواقع درمان بیماریهای روانی و برطرفکردن اختلالات شخصیتی و حل دیگر مسائل روانی نیازمند ماهها و حتی سالها مشاوره و رواندرمانی است.
روانشناسی اصولی بر رویارویی با مشکل تاکید دارد و پذیرش را اولین گام درمان میداند، حالآنکه روانشناسی زرد در پی حذف یا سرکوب عامل ایجادکنندۀ بیماری است.
کتابهای غیراصولی حوزه روانشناسی
کتابهای بسیاری در حوزۀ روانشناسی زرد تألیف شدهاند. برخی از آنها مدعی هستند که طی یک دورۀ 30 روزه و با انجام چند تمرین ساده میتوانند اعتمادبهنفس را به شما برگردانند. یا به شما توصیه میکنند که برای جذب شریک عاطفی دلخواهتان چه کارهایی را باید انجام بدهید و از کدام کارها بپرهیزید.
این کتابها ممکن است برای برخی مفید باشند یا دیدی کلی به شما بدهند اما برخلاف متن سادهشان برای همه مناسب نیستند. مثلأ اگر کمبود اعتمادبهنفس شما ریشه در آسیبهای کودکی شما و حس بیارزشی وجودیتان داشته باشد، تکنیکهای افزایش اعتمادبهنفس اصلا به کارتان نمیآید.
این کتابها شاید فینفسه مضر نباشند، اما آسیب وقتی ایجاد میشود که بعد از خواندن این دستورالعملهای سرپایی و انجام برخی از تمرینها و تکنیکها همچنان گرفتار کمبود اعتمادبهنفس باشید و حالا سرخوردگی و ناامیدی از درمان هم به مشکلات قبلیتان اضافه میشود.
دلیلش این است که برخی عوامل در سیستم روان شما مانع از آن شده است که بتوانید تمرینها و توصیهها را بپذیرید، پس اول باید عامل ایجادکنندۀ بیماری را برطرف کنید.
برخی از کتابهای خودیاری هم وجود دارند که با تکیه بر دادههای علمی، روشهای کاربردی مورد نظر متخصصین را بهشکلی موجز و ساده در اختیار خوانندگان قرار میدهند؛ اما بههرحال هرگز جای مشاوره و رواندرمانی را نمیگیرند و نقش درمانهای کمکی را دارند.
کتابهای اصولی حوزۀ روانشناسی
در سالهای اخیر رویکرد مثبتاندیشی سمی بسیار بین مردم جا افتاده و خیلی از آنها را ناامیدکرده است. در مقابل این نظریه، ایدهای وجود دارد که ریشهاش به سه هزار سال پیش بازمیگردد و تاکید را بر پذیرش رنج قرار میدهد.
این دیدگاه از ما میخواهد که رنجهایمان را بپذیریم چون راهی برای فرار از آنها نیست. نباید درد را سرکوب کرد بلکه باید آن را پذیرفت و سوگواری کرد و با وجود همین دردها و رنجها به زندگی ادامه داد.
بهطور قطع ایدۀ روانشناسی سمی مثبت جذابتر و امیدوارانهتر است چون کسی دلش نمیخواهد که زجر بکشد و تمایل دارد که در سریعترین زمان به نتیجه برسد. اما دیدگاه مقابل آن که پذیرش رنجهاست، به علم روانشناسی نزدیکتر است.
انسان در جستجوی معنا
یکی از موفقترین نظریات را در زمینۀ دردهای روانی، ویکتور فرانکل ارائه داده است. او یک روانپزشک و عصبشناس یهودی بود که در جنگ جهانی دوم زندگیاش در معرض نابودی قرار گرفت و تمام اعضای خانوادهاش را در اردوگاه آشوویتس حزب نازی از دست داد. او بعدأ به این فکر کرد حالا که نمیتوانم رنج را از بین ببرم آیا میتوانم از آن برای بهتر زندگیکردن استفاده کنم؟
او مطالعاتش را از داخل اردوگاه شروع کرد و زندانیان نمونههای مورد مطالعهاش بودند. او فهمید که برخی از اسرا که هدفی در ذهن داشتند در برابر تحمل شرایط طاقتفرسای اردوگاه مقاومتر بودند. هدفی که در سر داشتند باعث شده بود تا درد برایشان قابل تحمل شود.
او نتیجهگیری کرد که هر انسانی باید یک دلیل برای زندهماندن داشته باشد و معنایی را در زندگی خودش خلق کند و به آن باور داشته باشد. وقتی بفهمید برای چه زجر میکشید تحمل رنج و دشواری برایتان سادهتر خواهد شد اما اگر هدفی در این رنجها نباشد، برایتان طاقتفرسا میشود.
ویکتور فرانکل پایهگذار لوگوتراپی یا معنادرمانی در روانشناسی است. او این روش درمانی را به همراه خاطراتش از اردوگاه نازیها در کتاب «انسان در جستجوی معنا» شرح داده است.
برای خرید کتاب انسان در جستجوی معنا از سیبوک کلیک کنید.
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
«زندگی خود را دوباره بیافرینید» کتاب دیگری است که به شکلی اصولی به طرح مشکلات و درمان مسائل روحی – روانی پرداخته است. این کتاب را دکتر روانشناس، جفری یانگ به همراه دکتر ژانت کلوسکو نوشته است. جفری یانگ مبدع طرحواره درمانی است.
طرحواره درمانی یک رویکرد درمانی در روانشناسی است که از ترکیب نظریهها و تکنیکهای قبل از خود بهوجود آمده است. طرحوارهها باورهای ناهشیار و ناسازگار ما در مورد خودمان، دیگران و دنیا است که آنها را واقعیت میدانیم اما در واقع تفکرات معیوبی هستند که باید ریشهیابی و اصلاح شوند.
در طرحواره درمانی تلههای شخصیتی شناسایی میشوند. مثلاً تلۀ نقص و شرم در افرادی که خود را پایینتر از دیگران میپندارند وجود دارد. این تله در افرادی شکل میگیرد که همواره در معرض انتقاد و سرزنش والدین خود بودند و عزتنفسشان متزلزل شده است.
جفری یانگ در این کتاب به یازده تلۀ شخصیتی و درمان آنها پرداخته است.
وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر
وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر عنوان دو کتاب از روانشناس توماس آنتونی هریس است و راهنمایی عملی در تحلیل رفتار متقابل به شمار میرود.
تحلیل رفتار متقابل شاخهای از علم روانشناسی است که در دهۀ 1950 میلادی به دست دکتر اریک برن پایهگذاری شد. تحلیل رفتار متقابل شخصیت را به سه بخش والد، بالغ و کودک تقسیم میکند و روش جالبی را برای کشف و درمان مشکلات روانی به دست داده است.
عبارت «من خوبم، تو خوبی» شعار این رویکرد است و به هدفی اشاره دارد که در آن ارزش وجودی تکتک انسانها به رسمیت شناخته شود و منزلت انسانها منوط به دستاوردها و قابلیتهای آنها نباشد.
تحلیل رفتار متقابل یک مکتب علمی کاربردی است و نظریات آن، طوری مطرح شده است که فرد خودش هم بتواند افکار، رفتار و احساسات خود را تحلیل و بررسی کند و بدین ترتیب نقش فعالی در روند درمان خود در کنار رواندرمانگرش ایفا کند
کتاب تفکر سریع و کند
کتاب تفکر سریع و کند نوشتۀ دانیل کانمن، روانشناس، به بررسی قضاوتها و تصمیمگیریهای افراد از دیدی علمی و روانشناسانه پرداخته است. کانمن در این کتاب مغز را به دو سیستم تقسیم میکند. سیستم اول بهسرعت و بهطور خودکار کار میکند و سیستم عاطفی ماست که در واقع تلاش زیادی بهخرج نمیدهد.
این سیستم از روی غریزه پیش میرود و در واقع یک سیستم شهودی و هیجانی است. اما سیستم دوم کندتر عمل میکند و نیاز به تلاش بیشتری دارد و سیستماتیک و منطقی عمل میکند. هر دو سیستم مزایای بسیاری دارند؛ اما اگر در جای خودشان از آنها استفاده کنیم.
در نتیجۀ استفادۀ اشتباه از این سیستمها به انواع خطاها دچار میشویم. مغلطۀ هزینۀ هدررفته یکی از این خطاهاست، یعنی اجازه میدهیم احوالات گذشته بر تصمیمات فعلی ما اثر بگذارد، یکی از مثالهای قابل لمس این موضوع، افرادی هستند که قمار میکنند.
کانمن میگوید ما اغلب بیش از حد به قضاوتهایمان اهمیت میدهیم و ارزش چیزها را بالاتر از حد واقعی آنها برآورد میکنیم، مثلاً با تمرکزکردن بر مسائلی چون ازدواج یا وسیلههایی مانند خودرو، توهم تحریفشدهای از ارزش واقعی آنها در ذهن خود ایجاد میکنیم.
این کتاب بهطور گسترده در ژورنالهای علمی و تخصصی روانشناسی، اقتصاد، آموزش و … مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
تئوری انتخاب
تئوری انتخاب یکی دیگر از رویکردهای علم روانشناسی است که گرچه بسیار جوان است؛ اما طی دهههای اخیر بسیار پرکاربرد بوده و به بهبود زندگی بسیاری از مردم کمک کرده است.
دکتر ویلیام گلسر با این ایده که بسیاری از مشکلات روحی – روانی ما دلایل بیولوژیکی ندارند، استدلال میکند که رفتار از انتخاب جدا نیست؛ یعنی انسان میتواند انتخاب کند که در لحظه چگونه فکر کند و چه حسی داشته باشد و چه رفتاری را از خود بروز دهد.
این تکنیک بهویژه در کنترل اضطراب، خشم، افسردگی و حسادت کاربرد داشته است، گرچه نقدهایی هم بر آن وارد شده و رویکردی نیست که در همۀ موارد مثلاً بیماریهای روانی یا اختلالات شدید شخصیتی کارایی داشته باشد.
کتاب تئوری انتخاب نوشتۀ ویلیام گلسر یکی دیگر از کتابهایی است که خواندش توصیه میشود.