تحقیق درباره مولانا برای دبستان
تحقیق درباره مولانا آنهم با زبانی ساده و قابل فهم برای کودکان، اصلا کار سادهای نیست. مولانا جلال الدین محمد بلخی، از عارفان و شاعران بزرگ فارسی است که در سرتاسر جهان علاقهمندان بسیاری دارد. ایشان در دوران زندگی و پس از آن، به اسامی و القاب بسیاری نامیده میشد. از جمله این القاب میتوان به مولانا، مولوی، رومی، خداوندگار و ملای رومی اشاره کرد.
زبان مادری او فارسی بود و بیشتر اشعارش هم به زبان فارسی سروده است. اگر به دنبال تحقیق دانش آموزی در مورد مولوی (مولانا) هستید، این مقاله به شما کمک خواهد کرد تا با زندگی و آثار او بیشتر آشنا شوید. با ایده آل مگ همراه باشید.
تولد و کودکی مولانا
تحقیق در مورد مولوی (مولانا) اصلا کار آسانی نیست. جلال الدین محمد بلخی، در 6 ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری (15 مهرماه سال 586 شمسی) در شهر بلخ که آن زمان جزئی از منطقه خراسان بود، به دنیا آمد. مادرش از شاهزادگان ترک خوارزمشاهی و پدر و پدر بزرگش از عالمان بزرگ آن دوره بودند. نام پدرش، محمد بن حسین خطیبی معروف به «بهاءالدین ولد» و «سلطان العلما» بود.
همانطور که گفتیم، پدر حضرت مولانا نیز از بزرگان عرفان بود و مردم بلخ هم به او علاقه فراوانی داشتند. همین محبوبیت و سخنوری پدر مولانا، به گوش سلطان محمد خوارزمشاه رسید و باعث ترس او شد.
این موضوع و همچنین حمله چنگیزخان مغول به بلخ، باعث مهاجرت خانواده مولانا شد. او قصد حج و زیارت خانه خدا را هم داشت و بنابراین این سفر، سفر زیارتی هم بود.
بهاءالدین ولد پدر مولانا، به همراه خانواده و دوستانش، بلخ را ترک میکند و به سمت بغداد و بعد مکه و سپس به یکی از شهرهای سرزمین روم (شهر قونیه در ترکیه امروزی) میرود. او که به دعوت «علاء الدین کیقباد» که فردی فرهنگ دوست از خاندان سلجوقی بود به قونیه سفر کرد، تا پایان عمر (سال 628 هجری) در آنجا ساکن بود.
در بین راه که به نیشابور رسیدند، با شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف معروف قرن هفتم، ملاقات کردند. عطار نیشابوری، با دیدن حضورت مولانا که در آن زمان کودکی 6 ساله یا بعضی میگویند 13 ساله بوده، بسیار او را تحسین کرده و آینده درخشانی را برای این کودک میبیند. سپس عطار، کتاب اسرارنامه خود را به مولانا تقدیم میکند.
در سالهای بعد که مولانا به شعر و شاعری روی میآورد این بیت را برای شیخ عطار نیشابوری مینویسد:
من آن مولای رومیام که از نُطقم، شکر ریزد
ولیکن در سخن گفتن، غلام شیخ عطارم
تحصیلات مولانا و جانشینی پدر
جلال الدین محمد 24 ساله بود که پدر را از دست داد. پس از مرگ پدر، شاگردان و پیروان او از مولانا خواستند که به جای پدر بنشیند و به مردم آموزش دهد. او در عین حال که به آموزش مردم مشغول بود، خود نیز به تحصیل علم و دانش میپرداخت.
در همین زمان بود که یکی از عالمان که از شاگردان پدرش هم به شمار میآمد، با نام «برهانالدين محقق ترمذی» را ملاقات کرد. محقق ترمذی به دلیل حمله قوم تاتار به خراسان و ویرانی آن سرزمین، به قونیه آمده بود. مولانا او را به عنوان مراد و استاد انتخاب کرد و از او بسیار آموخت.
به پیشنهاد همین استاد بود که مولانا، برای تکمیل معمولات و تحصیلاتش به شهر حلب رفت و علم فقه را در آنجا یاد گرفت. سپس به شهر دمشق رفت و با اساتید دیگری هم دیدار کرده و آموزشهای لازم را دید. در نهایت دوباره به قونیه برگشت و پس از مرگ محقق ترمذی، به مدت 5 سال علوم دینی را تدریس کرد و 400 شاگرد را هم تعلیم داد.
آشنایی و ملاقات با شمس (تولدی دوباره)
وقتی حرف از تحقیق در مورد مولوی (مولانا) میشود، باید به جایگاه بالای شمس و آشنایی عارف و پیر ما با او نیز اشاره کرد. در سال 642 هجری و در سن 38 سالگی، اتفاق بزرگی در زندگی مولانا به وقوع پیوست. مولانا که حال دیگر عارف و دانشمند بزرگی شده بود، مجالس درس و سخنرانی داشت و مردم از نصیحتها و تعالیم او بسیار استفاده میکردند.
یک روز شخصی با نام «شمس تبریزی» که عارفی دانا و درویشی 60 ساله بود، به ملاقات او میرود. شمس با همه کسانی که مولانا تا به آن سن دیده بود، فرق داشت و سخنانش، چیز دیگری بود. شمس زندگی را جور دیگری میدید. او میگفت که خدا عاشق بود و ما را خلق کرد، پس ما انسانها هم باید عاشق خدا باشیم.
این نگاه متفاوت شمس به زندگی و خداوند، مولانا را شیفتهی او میکند. شمس به قدری در زندگی مولانا تاثیر میگذارد که او مجالس درس و سخنرانی را هم تعطیل کرده و به شعر و شاعری روی میآورد. همنشینی و هم صحبتی با شمس تبریزی، نگاه مولانا جلال الدین را هم به جهان هستی تغییر میدهد و به عبارتی انگار او دوباره متولد میشود.
مولانا با تعالیم شمس، غرق عشق الهی شده و دنیایش کاملا فرق میکند. اما بعد از یکی دو سال دوستی و به خاطر حسادت اطرافیان مولانا، روزی ناگهان شمس میرود و مولانا را تنها میگذارد. مولانا جلال الدین که از این دوری بسیار ناراحت بود و هرچه به دنبال شمس میگشت او را پیدا نمیکرد، برای این جدایی شعرهای بسیاری سرود.
کتاب غزلیات مولانا که به «دیوان شمس تبریزی» معروف است، نتیجۀ همین دیدار و جدایی شمس و مولاناست و حضرت مولانا بیشتر این غزلها را برای شمس نوشته است. آرامگاه شمس تبریزی اکنون در شهر خوی در استان آذربایجان غربی قرار دارد.
پایان زندگی و آرامگاه مولانا
بالاخره مولانا جلال الدین بلخی، در پنجم جمادی الآخر سال 672 هجری قمری، بر اثر یک بیماری لاعلاج در سن 68 سالگی از دنیا میرود. او را در همان شهر محل سکونتش یعنی قونیه، و در آرامگاه خانوادگی به خاک میسپرند.
آرامگاه مولانا امروزه، مورد توجه عاشقان و علاقهمندان به این شاعر و عارف بزرگ فارسی زبان قرار دارد. دوستداران مولانا از سراسر جهان، همه ساله در سالروز مرگ او، به قونیه در ترکیه امروزی رفته و یاد و نام او را زنده نگاه میدارند.
مهمترین آثار و اشعار مولانا
در ادامه تحقیق در مورد مولوی (مولانا)، به بررسی اشعار و آثار این عارف بزرگ میپردازیم.
سخنان و اشعار حضرت مولانا در کتابهایی جمعآوری شده که پس از سالها هنوز هم مورد استفاده علاقهمندان و دوستداران شعر و ادبیات فارسی قرار میگیرد. سه نمونه از مهمترین این کتابها عبارتند از:
1- مثنوی معنوی
مثنوی معنوی نام کتاب شعری میباشد که مولانا در اواخر عمر خود و بعد از 50 سالگی سروده است. مولانا در این اثر بزرگ و ماندگار زبان فارسی، اندیشههای خود را در قالب قصه و حکایت و به زبان شعر بیان میکند. این کتاب در حدود 26 هزار بیت بوده و 18 بیت اول آن مشهور به «نی نامه» است. مثنوی معنوی به عقیده بسیاری از بزرگان، بهترین اثر مولانا نامیده میشود.
2- غزلیات یا دیوان شمس
این کتاب شعر هم، دومین اثر مشهور و محبوب مولانا بوده که شامل غزل، قصیده و رباعیات اوست. دیوان شمس یا دیوان کبیر، از حدود 36 هزار بیت (حدود 3200 غزل) تشکیل شده و همانگونه که ذکر شد، مولانا این اثر را به نام استاد خود شمس تبریزی سرود. بیشتر این ابیات به زبان فارسی و تعدادی از اشعار هم به زبانهای عربی و یونانی در این دیوان، نوشته شده است. غزلیات دیوان شمس بسیار آهنگین و زیبا و محبوب میباشد.
3- فیه مافیه
این کتاب بر خلاف دو کتاب قبلی که شعر بود، به نثر نوشته شده و شامل سخنانی میشود که مولانا در مجالس درس و سخنرانی خود میگفت و پسرش و یکی از شاگردانش ، آنرا یادداشت میکردند. این کتاب هم شامل سخنان عرفانی و اخلاقی حضرت مولانا میشود.
نمونه ای از اشعار مولانا
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
***************
من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
*****************
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
****************
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت اين نردبان افتادنيست
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
*************
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
*************
ﺑﻨﻤﺎﯼ ﺭﺥ ﮐﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ
ﺑﮕﺸﺎﯼ ﻟﺐ ﮐﻪ ﻗﻨﺪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
*************
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به چمن میرویم عزم تماشا که راست
**************
آن سو مَرو این سو بیا، ای گُلبُن خندانِ من
ای عقلِ عقلِ عقلِ من، ای جانِ جانِ جانِ من
****************
عاشق خَموش خوشتر، دریا به جوش خوشتر
چون آینهست خوشتر در خامُشی بیانها
****************
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
****************
حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ، پروانه شو پروانه شو
****************
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان، هم خانه شو هم خانه شو
****************
بشنـو این نی چون حکایت میکـــنـد
از جـداییــهـــا شکـــــایت مـــیکــــنـد
****************
هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش
****************
هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من
از درون مـن نجســت اســـرار مــن
****************
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
****************
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو
هرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو
****************
ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید
****************
باید کـــه جملــه جــان شــوی تا لایق جانان شوی
گـــر ســوی مستــان میــروی مستانه شـــو مستانه شو
سخن آخر
این مطلب با عنوان تحقیق دانش آموزی در مورد مولوی (مولانا)، به زبانی ساده برای کودکان نوشته شده است. خوب است بدانید که در کشور ما، هشتم مهرماه هر سال، به عنوان روز بزرگداشت این شاعر و عارف نامدار فارسیزبان گرامی داشته میشود. اشعار مولانا جلال الدین بلخی، یکی از مهمترین آثار شعر فارسی محسوب میشود. اهمیت شعرهای مولانا به قدری زیاد است که بر شاعران بعد از او هم تاثیرگذار بود.