هوش هیجانی چیست و چرا انقدر مهم است؟
بسیاری از ما از IQ (ضریب هوشی) آگاه هستیم و میدانیم که برای اندازهگیری هوش ذهنی طراحی شده است و با انجام یکسری تستها، امتیاز آن مشخص میشود؛ اما اطلاعات چندانی از هوش هیجانی نداریم.
ضریب هوشی بالاتر نشان دهنده تواناییهای شناختی یا توانایی یادگیری و درک بهتر است. در واقع افرادی که ضریب هوشی بالاتری دارند، بدون اینکه تلاش ذهنی مشابهی با افراد با نمرات هوشی پایینتر انجام دهند، از نظر تحصیلی بهتر عمل میکنند.
در این مقاله از مجله اینترنتی ایده آل مگ قصد داریم به صورت مفصل به بررسی هوش هیجانی و تعریف دقیق آن بپردازیم. لطفا تا انتها با ما همراه باشید.
هوش هیجانی یا EQ چیست؟
هوش هیجانی (که به عنوان هوش عاطفی یا EQ شناخته میشود) توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به روشهای مثبت برای رهایی از استرس، برقراری ارتباط موثر، همدلی با دیگران، غلبه بر چالشها و خنثی کردن تعارضات است.
هوش هیجانی بالا به شما کمک میکند تا روابط قویتری ایجاد کنید، در مدرسه و کار موفق شوید و به اهداف شغلی و شخصی خود دست یابید.
همچنین میتواند به شما کمک کند تا با احساسات خود ارتباط برقرار کنید، قصدتان را به عمل تبدیل کنید و در مورد آنچه که برایتان مهم است، تصمیمات آگاهانهای بگیرید.
هوش هیجانی (EQ) یا هوش ذهنی (IQ)؟
هوش هیجانی (EI یا EQ) یک مفهوم مدرنتر است و تنها در اواسط دهه ۱۹۹۰ توسط دانیل گولمن و همکارانش به طور کامل توسعه یافت. هوش عاطفی معیاری جهت سنجش تواناییهای فرد برای تشخیص و مدیریت احساسات خود و سایر افراد، چه به صورت فردی و چه در گروه است.
بنابراین، یک فرض منطقی این است که افراد با ضریب هوشی بالاتر در کار و زندگی موفقتر خواهند بود. اما اخیرا ثابت شده است که این فرض نادرست است – چرا که موفقیت چیز بیشتری از صرفا «باهوش بودن» است.
به عبارت دیگر، هوش ذهنی (IQ) ارتباطی با نحوه درک و برخورد افراد با احساسات خود و احساسات دیگران (EQ) ندارد. این کاملا منطقی است.
همه ما با افراد بسیار باهوشی برخورد کرده ایم که با وجود هوش سرشارشان، هیچ ایدهای در مورد نحوه برخورد با مردم نداشتند و برعکس. برخی از افراد ضریب هوشی بالا و هوش عاطفی پایینی دارند و بالعکس، در حالی که برخی از افراد در هر دو امتیاز بالایی دارند و برخی دیگر فقط در یک مورد خوب هستند.
هوش عاطفی با یادگیری و تمرین مهارتهای جدید، قابل توسعه و بهبود است. ضریب هوشی و شخصیت معیارهای ثابتتری هستند و احتمالا در طول زندگی ثابت میمانند.
چرا هوش هیجانی اینقدر مهم است؟
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، باهوشترین افراد لزوما در زندگیشان موفق یا کامل نیستند. احتمالا افرادی را میشناسید که از نظر تحصیلی باهوش هستند و در عین حال ارتباطات اجتماعی ضعیفی دارند و در کار یا در روابط شخصی خود ناموفق هستند.
IQ یا ضریب هوشی شما تنها عامل دستیابی به موفقیت در زندگیتان نیست. بله، ضریب هوشی شما میتواند به شما کمک کند وارد دانشگاه شوید، اما این EQ شما است که به شما کمک میکند استرس و احساسات را هنگام مواجهه با امتحانات نهایی مدیریت کنید.
هوش هیجانی چگونه اندازهگیری میشود؟
ارزیابیهای مختلفی برای اندازهگیری سطوح هوش عاطفی پدید آمده است. به طور کلی چنین آزمونهایی به یکی از دو نوع آزمونهای خود گزارشدهی و آزمونهای توانایی تقسیم میشوند.
آزمونهای خودگزارشدهی رایجترین آزمونها هستند، زیرا برای اجرا و امتیازدهی ساده هستند. در چنین آزمونهایی، پاسخ دهندگان با رتبهبندی رفتارهای خود، به سؤالات یا اظهارات پاسخ میدهند.
به عنوان مثال، در مورد جملهای مانند «من اغلب احساس میکنم که احساس دیگران را درک میکنم»، آزمون شونده ممکن است این جمله را به عنوان مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملا موافق توصیف کند.
از سوی دیگر، آزمونهای توانایی شامل پاسخ دادن افراد به موقعیتها و سپس ارزیابی مهارتهای آنها میشود. چنین آزمایشاتی اغلب افراد را ملزم میکند که تواناییهای خود را نشان دهند و سپس توسط شخص ثالث رتبهبندی میشود.
چهار مهارت کلیدی که منجر به افزایش هوش هیجانی شما میشود
مهارتهایی که هوش عاطفی را تشکیل میدهند را میتوان در هر زمانی آموخت. با این حال، مهم است به یاد داشته باشید که بین یادگیری ساده در مورد EQ و استفاده از آن دانش در زندگیتان تفاوتهایی وجود دارد.
بنابراین شما باید یاد بگیرید که چگونه بر استرس در لحظه و در روابط خود غلبه کنید تا از نظر احساسی آگاه باشید. به مهارتهای کلیدی که در ادامه توصیف میکنیم توجه کنید.
خود مدیریتی
برای اینکه بتوانید EQ خود را درگیر کنید، باید بتوانید از احساسات خود برای تصمیمگیری سازنده در مورد رفتارتان استفاده کنید. هنگامی که بیش از حد تحت استرس قرار میگیرید، میتوانید کنترل احساسات خود و توانایی عمل سنجیده و مناسب را از دست بدهید.
زمانی را به خاطر بیاورید که تحت استرس زیادی قرار گرفته اید. آیا در آن زمان، درست فکر کردن یا تصمیمگیری منطقی برایتان آسان بود؟ احتمالا نه.
وقتی بیش از حد تحت استرس قرار میگیرید، توانایی شما برای تفکر واضح و ارزیابی دقیق احساسات – خودتان و دیگران – به خطر میافتد.
احساسات، یکسری دادههای مهم را درباره خودتان و دیگران به شما ارائه میدهند، اما در مواجهه با استرسی که ما را از منطقه امن خود خارج میکند، ممکن است تحت تأثیر قرار گرفته و کنترل خود را از دست بدهیم.
میتوانید انتخابهایی داشته باشید که به شما امکان میدهد احساسات و رفتارهای تکانشی را کنترل کنید، احساسات خود را به روشهای سالم مدیریت کنید، ابتکار عمل داشته باشید، به تعهدات خود عمل کنید و با شرایط متغیر، سازگار شوید.
خودآگاهی
مدیریت استرس به منزله اولین گام شما برای ایجاد هوش هیجانی است. علم روانشناسی گویای این موضوع است که تجربه عاطفی فعلی شما، انعکاسی از تجربه زمان طفولیت شما است.
توانایی شما برای مدیریت احساسات اصلیتان مانند شادی، ترس، خشم و اندوه غالبا به تجربیات عاطفی دوران اولیه زندگی شما و کیفیت آنها وابسته است.
اگر در زمانی که نوزاد بودید، مراقب اصلی شما احساساتتان را درک کرده باشد و برای آنها ارزش قائل شود، احتمالا احساسات شما در سنین بزرگسالی به داراییهای ارزشمندی تبدیل میشود.
اما اینکه بتوانید با احساسات خود ارتباط برقرار کنید – برقراری ارتباط لحظه به لحظه با تجربه احساسی در حال تغییر خود – کلید درک چگونگی تأثیر احساسات بر افکار و اعمال شما است.
- آیا احساساتی را تجربه میکنید که جریان دارند و یا با احساساتی که لحظه به لحظه تغییر میکنند روبرو میشوید؟
- آیا احساسات شما با احساسات فیزیکی که در مکانهایی مانند معده، گلو یا قفسه سینه تجربه میکنید همراه است؟
- آیا احساسات و عواطف فردی مانند خشم، غم، ترس و شادی را تجربه میکنید که هر کدام در حالات ظریف چهرهتان مشهود است؟
- آیا میتوانید احساسات شدیدی را تجربه کنید که به اندازه کافی قوی باشد که هم توجه شما و هم توجه دیگران را جلب کند؟
- آیا به احساسات خود توجه دارید؟ آیا آنها در تصمیمگیری شما نقش دارند؟
اگر هر یک از این تجربیات ناآشنا هستند، ممکن است احساسات خود را «نداشته باشید» یا «خاموش کرده باشید». برای ایجاد هوش هیجانی – و سلامت عاطفی – باید دوباره به احساسات اصلی خود متصل شوید، آنها را بپذیرید و با آنها راحت باشید. شما میتوانید از طریق تمرین ذهن آگاهی به این هدف برسید.
آگاهی اجتماعی
آگاهی اجتماعی شما را قادر میسازد تا نشانههای عمدتا غیرکلامی را که دیگران به طور مداوم برای برقراری ارتباط با شما استفاده میکنند، تشخیص داده و تفسیر کنید.
این نشانهها به شما امکان میدهد بدانید که دیگران واقعا چه احساسی دارند، وضعیت عاطفی آنها چگونه لحظه به لحظه تغییر میکند و چه چیزی واقعا برای آنها مهم است.
هنگامی که یک گروه از افراد، نشانههای بی کلام مشابهی را ابراز میکنند، شما قادر هستید که متوجه نیرو و تجربیات هیجانی مشترک اعضای گروه شوید و آنها را درک کنید. به طور خلاصه، شما با آنها همدلی میکنید و از نظر اجتماعی راحت هستید.
مدیریت روابط
با درک احساسات خود و نحوه کنترل آنها، بهتر میتوانید احساسات خود را بیان کنید و احساس دیگران را درک کنید. این به شما این امکان را میدهد که ارتباط موثرتری داشته باشید و روابط قویتری هم در محل کار و هم در زندگی شخصی خود ایجاد کنید.
هنگامی که آگاهی عاطفی وارد بازی شد، میتوانید به طور موثر مهارتهای اجتماعی/عاطفی بیشتری را توسعه دهید که روابط شما را مؤثرتر، پربارتر و رضایت بخشتر میکند.
چهار سطح مختلف از هوش هیجانی
محققان پیشنهاد میکنند که چهار سطح مختلف هوش عاطفی شامل ادراک هیجانی، توانایی استدلال با استفاده از احساسات، توانایی درک احساسات و توانایی مدیریت احساسات میشود. در ادامه به تفسیر هر مرحله میپردازیم.
درک احساسات
اولین قدم این است که احساسات را به صورت دقیق درک کنید. در بسیاری از موارد، این ممکن است به درک علائم غیرکلامی مانند حالات چهره شخص و زبان بدن او معطوف شود.
یکی از نشانههای هوش هیجانی بالا در افراد مختلف این است که در شرایط مختلف منبع احساسات خود را به درستی کشف میکنند و برای همین راحت تر قادر به کنترل آن هستند.
استدلال با احساسات
مرحله بعدی به کاربرد احساسات در ارتقای فعالیتهای شناخت و سطح فکر ما مربوط میشود. احساسات به اولویتبندی آنچه که توجه میکنیم و به آن واکنش نشان میدهیم کمک میکنند.
فهم احساسات
احساساتی که ما تجربه میکنیم، دارای معانی گستردهای هستند. اگر کسی احساس خشمش را بروز میدهد، ما باید بتوانیم علت عصبانیت و دلیل این حس را تفسیر کنیم.
برای مثال اگر کارفرمای شما با عصبانیت جوابتان را میدهد، ممکن است دلیلش این باشد که از عملکرد شما رضایت ندارد، یا ممکن است صبح همان روز در ترافیک سنگینی گیر کرده و یا با همسرش جروبحث داشته است.
مدیریت احساسات
توانایی مدیریت موثر احساسات، بخش مهم و بالاترین سطح از هوش عاطفی است. تنظیم عواطف و پاسخ مناسب و همچنین پاسخ به احساسات دیگران، همه جنبههای مهم مدیریت هیجانی هستند.
تاثیر هوش هیجانی در زندگی افراد
علاقه به آموزش و یادگیری مبحث EQ در سالهای اخیر بسیار افزایش یافته است. در بسیاری از مدارس، برنامههای آموزش هوش اجتماعی و عاطفی (SEL) به یک بخش استاندارد از برنامه درسی دانشآموزان تبدیل شده است.
مثالهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد هوش عاطفی چگونه میتواند در زندگی روزمره تاثیر داشته باشد. ازجمله تاثیرات EQ عبارت است از:
فکر کردن قبل از واکنش نشان دادن
افراد دارای هوش هیجانی میدانند که احساسات در عین حال که قدرتمند هستند، میتوانند موقتی هم باشند. هنگامی که یک رویداد احساسی شدید رخ میدهد، مانند عصبانی شدن از دست یک همکار، واکنش هوشمندانه احساسی باید قبل از پاسخ دهی، مدتی طول بکشد.
این به همه افراد درگیر مجوز میدهد تا هیجانات منفی خود را کاهش دهند و به طور منطقی در مورد همه عوامل دخیل در بحث، فکر کنند.
خودآگاهی بیشتر
افراد باهوش عاطفی نه تنها در فکر کردن به احساسات دیگران خوب هستند، بلکه در درک احساسات خود نیز مهارت دارند. خودآگاهی به افراد این امکان را میدهد که عوامل مختلفی را که به احساسات آنها کمک میکند، در نظر بگیرند.
همدلی با دیگران
بخش بزرگی از هوش عاطفی، توانایی فکر کردن و همدردی با احساسات دیگران است. این اغلب مستلزم در نظر گرفتن این موضوع است که اگر در موقعیت مشابهی قرار داشتید، چگونه پاسخ میدادید.
کاربرد هوش هیجانی در زندگی
شما میتوانید هوش عاطفی را به طرق مختلفی در زندگی روزمرهتان به کار ببرید. برخی از راههای مختلف برای کاربرد این نوع هوش عبارت است از:
- توانایی پذیرش انتقاد و مسئولیت
- توانایی ادامه دادن پس از انجام یک اشتباه
- توانایی نه گفتن در مواقع لزوم
- توانایی در میان گذاشتن احساسات خود با افراد دیگر
- توانایی حل مشکلات به روشهایی که برای همه مفید باشد
- داشتن همدلی با دیگران
- داشتن مهارت شنیداری عالی
- دانستن چیستی و چرایی کارهایی که انجام میدهید
- قضاوت نکردن دیگران
نتیجهگیری
هوش هیجانی برای برقراری ارتباط بین فردی خوب، ضروری است. برخی از کارشناسان معتقدند که این توانایی در تعیین موفقیت زندگی مهمتر از IQ است.
خوشبختانه، کارهایی وجود دارد که میتوانید برای تقویت هوش هیجانی خود انجام دهید. در این رابطه پیشنهاد میکنیم مطلب چگونه هوش هیجانی را تقویت کنیم را از دست ندهید.
یادتان باشد که درک احساسات میتواند کلید روابط بهتر، بهبود رفاه و مهارتهای ارتباطی قویتری باشد.
سوالات متداول
هوش عاطفی توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به روشهای مثبت برای رهایی از استرس، برقراری ارتباط موثر، همدلی با دیگران، غلبه بر چالشها و خنثی کردن تعارضات است.
هوش عاطفی به دو روش آزمونهای خود گزارشدهی و آزمونهای توانمندی قابل اندازهگیری است. در آزمونهای خود گزارشدهی، فرد با رتبهبندی رفتارهای خود، به سؤالات یا اظهارات پاسخ میدهد. در آزمونهای توانمندی، فرد درباره تواناییهای خود در شرایط مختلف توضیح میدهد و سپس پاسخهایش توسط شخص ثالثی رتبهبندی میشود.
افراد دارای هوش عاطفی بالا این توانایی را دارند که قبل از واکنش نشان دادن، فکر کنند. نه تنها در درک احساسات دیگران بلکه در درک احساسات خود مهارت دارند و میتوانند با دیگران همدلی و همدردی کنند.