مهمترین تفاوت مدیریت و رهبری در چیست؟

بیشتر افراد تصور میکنند که دو اصطلاح مدیریت و رهبری به یک معنا هستند؛ در حالی که مدیریت خوب لزوما به معنی موفقیت در امر رهبری نیست. آگاهی از تفاوت مدیریت و رهبری به شما کمک میکند که نقشتان را در یک سازمان بهتر درک کنید و با ایجاد تعادل بین ویژگیهای رهبری و مدیریت، از حداکثر تواناییهای خود بهره ببرید.
اگر از مدیران بپرسید که چند درصد از زمان خود را برای رهبری و چند درصد را برای مدیریت صرف میکنند، چه میگویند؟ در اکثر شرکتها نسبت مدیریت به رهبری بیش از 80 به 20 است. مدیرانی که بیشتر وقت خود را صرف مدیریت میکنند، احتمالا فرصتهای زیادی را برای توسعه کسب و کار خود از دست میدهند.
رهبران و مدیران میتوانند مهارتها و ویژگیهای بسیار متفاوتی داشته باشند که در این مقاله از ایده آل مگ به آنها میپردازیم. با ما همراه باشید.
مدیریت چیست؟
مدیریت، فرآیند کنترل یا سروکار داشتن با موقعیتها، کارها یا افراد است. مدیران اطمینان حاصل میکنند که کارکنان مطابق با استانداردها و سیاستهای مشخص شده عمل کنند.
مدیران به دنبال این هستند که اهداف رهبرانشان انجام شود. آنها توانا و مسئولیتپذیر هستند، اما سهمشان در سازمانها کاملا توسط دستورالعملها مشخص میشود.
مدیر عضوی از یک سازمان است که مسئولیت انجام چهار وظیفه مهم مدیریت را بر عهده دارد: برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. اکنون این سوال مطرح میشود که آیا مدیران میتوانند رهبر هم باشند یا خیر؟
هیچ پاسخ روشنی برای این سوال وجود ندارد. بیشتر مدیران تمایل دارند که رهبر باشند، اما فقط در صورتی میتوان به آنها رهبر گفت که بتوانند مسئولیتهای رهبری شامل انگیزه دادن، ارتباط موثر، راهنمایی و الهام بخشیدن را انجام دهند.
تمرکز اصلی یک مدیر دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی است و به همین دلیل معمولا چیزهای دیگر را در نظر نمیگیرد. مدیران مسئول اعمال خود و همچنین اعمال زیردستان خود هستند. با این حال، مدیریت مزایایی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
- مدیر مسئول تصمیمگیری در مورد پرسنل است و میتواند آنچه را که آنها انجام میدهند، کنترل کند.
- مدیر این فرصت را دارد که یک محیط کار بهتر ایجاد کند.
- موفقیت و پیشرفت یک سازمان تا حد زیادی به مدیر آن بستگی دارد.
- مدیریت کارآمد برای تحقق اهداف شرکت ضروری است.
- مدیر میتواند علایق مختلف موجود در سازمان را با هم هماهنگ کند.
- مدیر مهارتهای ارتباطی مختلف مثل توانایی گوش دادن و پاسخ به نیازهای کارکنان را در خود توسعه میدهد.
- مدیر در مقایسه با سایر کارمندان از حقوق و مزایای بیشتری برخوردار است.
رهبری چیست؟
رهبری عمل کمک به فرد یا گروهی از افراد برای دستیابی به یک هدف مشخص است. ویژگیهای رایج مرتبط با رهبری عبارتند از توانایی ایجاد انگیزه، الهام بخشیدن و تشویق دیگران به پیروی کردن و دیدن چشماندازهای خود.
قدرت یک رهبر از توانایی او برای جلب رضایت دیگران حاصل میشود. رهبر از نفوذ خود برای به چالش کشیدن هنجارها و هدایت نوآوریها استفاده میکند.
بر خلاف مدیران، از رهبران به دلیل شخصیت، رفتار و اعتقاداتشان پیروی میشود. اگر به گونهای رفتار کنید که دیگران تشویق شوند بهترین کار را انجام دهند، شما یک رهبر هستید. فرقی ندارد که عنوان یا جایگاه شما چیست. در حالی که مدیر یک عنوان شغلی است که با مجموعهای از مسئولیتهای ثابت همراه است.
از مهمترین مزایای رهبری میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رهبر با تقویت روحیه کارکنان به حفظ آنها در سازمان کمک میکند.
- به کارکنان انگیزه میدهد.
- به دلیل داشتن هوش هیجانی بالا میداند که چگونه با شرایط سخت کنار بیاید.
- از اعتماد به نفس زیادی برخوردار است و میتواند راههای جدیدی برای تاثیرگذاری بر افراد پیدا کند.
- به سازمان کمک میکند که سرمایهگذاران را برای تامین مالی پروژههای بعدی قانع کند.
- هنگام مواجهه با چالشها یا تغییرات دشوار در سازمان شور و شوق ایجاد میکند.
تفاوت مدیریت و رهبری
غالباً بسیاری از عملکردهای رهبری و مدیریت با هم همپوشانی دارند؛ با این حال، این دو اصطلاح با هم متفاوت هستند و نباید به جای یکدیگر استفاده شوند.
رهبری و مدیریت، هر دو، مجموعهای منحصر به فرد از عملکردها، ویژگیها و مهارتها را نشان میدهند که شباهتهای مشترک دارند؛ اما در بعضی شرایط کاملا با هم متفاوت هستند. شما میتوانید ببینید که سبک های مدیریت متفاوت از سبک رهای رهبری هستن. به عنوان مثال، بعضی از مدیران رهبری را تمرین نمیکنند، در حالی که بعضی دیگر بدون داشتن نقش مدیریتی رهبری میکنند.
در محل کار، داشتن رهبران و مدیران عالی مهم است. سازمانها برای دستیابی به اهداف خود به رهبران خوب نیاز دارند و برای اینکه مطمئن شوند که کارها انجام میشود و تیمهایشان با اهداف شرکت همسو هستند، نیازمند مدیران خوب هستند.
جدول زیر به طور خلاصه نشان میدهد که مدیریت چه تفاوتی با رهبری دارد:
رهبر | مدیر |
ایجاد چشمانداز | ایجاد اهداف در راستای چشمانداز |
ایجاد تغییر | حفظ وضعیت موجود |
دارای عادات و رفتارهای منحصر به فرد | تقلید از مدیران قبلی |
الهامبخش کارکنان | عامل موفقیت کارمندان |
ریسکپذیر | کنترلکننده ریسک |
تفکر بلندمدت | تفکر کوتاهمدت |
به فکر آینده است | به فکر بهبود شرایط فعلی است |
راهنمایی میکند | دستور میدهد |
1. رهبران چشمانداز را تعیین میکنند، مدیران آن را دنبال میکنند
اولین فرق مدیریت و رهبری به تنظیم و اجرای ماموریتها و چشماندازهای شرکت مربوط میشود:
اکثر رهبران در مورد اینکه میخواهند سازمانشان در آینده کجا باشد، دید روشنی دارند و میدانند که تیمهای کارآمد نسبت به افرادی که به طور مستقل کار میکنند، میتوانند با همکاری هم کارهای بسیار بیشتری را انجام دهند؛ با این حال، آنها تنها مسئول تحقق این دیدگاه نیستند. در اینجا است که مدیران نقش تعیینکنندهای پیدا میکنند.
رهبران کسانی هستند که میتوانند با صحبت آشکار در مورد اهداف، فرصتها و چالشهای شرکت در محل کار اعتماد ایجاد کنند. آنها میتوانند یک محیط کاری مولد خلق کنند که در آن کارکنان احساس قدرت کرده و ایدهها، نیازها و نگرانیهای خود را به اشتراک بگذارند. هر چقدر رهبران شفافتر باشند، محیط کار سالمتر است.
2. رهبران ریسک میکنند، مدیران ریسک را کنترل میکنند
بخشی از تفاوت مدیریت و رهبری به ریسکپذیری آنها مربوط میشود. رهبران حاضرند چیزهای جدید را امتحان کنند، حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که به سختی شکست بخورند. آنها میدانند که غالبا شکست گامی به سوی موفقیت است.
اما مدیران برای به حداقل رساندن ریسک کار میکنند و به جای اینکه از مشکلات استقبال کنند، به دنبال کنترل آنها یا اجتناب از آنها هستند. هدف مدیران این است که مطمئن شوید کارکنان هر کاری را به همان شیوهای که شرکت مشخص کرده، انجام میدهند.
3. رهبران آموزش میدهند، مدیران دستور میدهند
رهبران کارکنان خود را افراد شایستهای میدانند که پاسخها را دارند یا میتوانند آنها را پیدا کنند. رهبران سعی میکنند که به کارکنان خود نگویند که چه کاری را انجام دهند و چگونه آن را به پایان برسانند.
در حالی که مدیران وظایف مشخصی را تعیین میکنند و دستورالعملهایی را در مورد نحوه انجام آنها ارائه میدهند. به عبارت دیگر، وظیفه اصلی یک مدیر این است که به شما بگوید قرار است کارها چگونه انجام شوند؛ بنابراین وقتی نحوه انجام کاری را نمیدانید، باید پیش مدیر بروید.
4. رهبران الهامبخش کارکنان و مدیران عامل موفقیت آنها هستند
اگرچه رهبران قدرت زیادی برای الهام بخشیدن به افراد دارند، اما مدیران مسئول هدایت کارکنان محسوب میشوند. با توجه به اینکه مدیران بیش از 70 درصد مشارکت کارکنان در محل کار را شکل میدهند، مسئول موفقیت و بهرهوری تیم خود هستند.
وقتی مردم از گفتههای رهبر الهام نمیگیرند، مدیران کمی میتوانند به موفقیت آنها کمک کنند. با توسعه سبک رهبری شخصی از طریق خودارزیابی، ارتباطات درست و بازخورد مستمر، رهبران میتوانند نیروی کار خود را توانمند کنند، توجه پیروان خود را جلب کنند و آنها را برای پیگیری طرحهای مهم سازمان تشویق کنند.
کارمندان در محیطهایی که از ارتباطات صادقانه و شفاف حمایت میشود، مؤثرتر کار میکنند؛ با این حال، بسیاری از سازمانها اهمیت ارتباط دوطرفه بین رهبران و کارکنان را نادیده میگیرند.
5. رهبران به ایدهها و مدیران به اجرا فکر میکنند
در حالی که فرهنگ مدیریتی بر عقلانیت و کنترل تاکید دارد، رهبران بیشتر به دنبال فرصتهایی برای بهبود اوضاع هستند. آنها این کار را با ارائه ایدههای جدید و سوق دادن به سمت یک ذهنیت آیندهنگر انجام میدهند. به عبارت دیگر، مدیران همیشه به دنبال پاسخهایی برای «چگونه و چه زمانی» هستند، اما رهبران به دنبال پاسخهایی برای «چه چیزی و چرا» میگردند.
بنابراین مسئولیت اصلی مدیران این است که وظایف خود را بر اساس دیدگاه رهبر انجام دهند. وظیفه اصلی مدیران این است که مطمئن شوند افراد با وظایف و مسئولیتهای متفاوت به طور موثر و سازنده عمل میکنند. یک مدیر باید ضمن کنترل کارمندان و جلوگیری از هر گونه هرج و مرج، مراقب نتیجه نهایی باشد.
مدیران بر اساس نقشی که در فرآیند تصمیم گیری دارند با افراد ارتباط برقرار میکنند، اما رهبرانی که به ایدهها اهمیت میدهند، به روشهای سطح بالا اما همدلانهتر ارتباط برقرار میکنند.
با توجه به اینکه رهبران همیشه به دنبال ایدههای جدید هستند، میتوانند نقش مهمی در ایجاد تغییر در سازمانها داشته باشند؛ علاوه بر این، یک رهبر با توانمندسازی کارکنان برای کار در جهت اهداف مشترک، تغییرات مثبت را القا میکند. قدرتمندترین ابزار یک رهبر برای انجام این کار، ارتباط کارآمد است.
تغییر پیامهای ارتباطی که از سوی رهبران میآید باید هم با دلیل بیان شود و هم کارکنان را برای انجام کارها به شیوه متفاوت آماده کند، در حالی که مدیران باید به طور مداوم این پیامها را تقویت کنند.
6. رهبران به آینده نگاه میکنند، مدیران در زمان حال کار میکنند
هنگام صحبت درباره تفاوت مدیریت و رهبری باید به این نکته توجه کرد که رهبران بیشتر بر آینده متمرکز هستند، در حالی که مدیران اغلب به زمان حال توجه میکنند.
بنابراین، مهمترین هدف مدیر این است که از طریق بودجهبندی، ساختار سازمانی و نیروی انسانی به اهداف سازمان دست پیدا کند؛ اما رهبران تمایل دارند که از قبل درباره آینده فکر و برنامهریزی کنند تا بتوانند از فرصتهای ایجاد شده بهره ببرند.
7. رهبران فرهنگ را شکل میدهند، مدیران آن را تایید میکنند
هنگام بررسی تفاوت مدیریت و رهبری مهم است که به فرهنگ سازمانی شرکت توجه کنید. فرهنگ، سیستمی از ارزشها، باورها و رفتارهایی است که نحوه عملکرد سازمان و نحوه انجام کار را شکل میدهند و تعیین میکنند.
اگر فرهنگ سازمانی با استراتژی کلی کسب و کار همسو باشد، کارکنان و سایر ذینفعان به گونهای عمل کرده و رفتار میکنند که امکان دستیابی به اهداف کسب و کار فراهم شود.
این وظیفه رهبر است که از طریق اقدامات، ارتباطات و تصمیمات درست خود، از ارزشها و باورهای اصلی فرهنگ سازمانی حمایت کند. رهبران پرشور و الهامبخش قدرت زیادی برای انتقال فرهنگ سازمانی در سطح شرکت و تاثیرگذاری بر رفتارهای کارکنان دارند.
مهارتها و سبکهای رهبری رهبران تاثیر زیادی بر نحوه پذیرش و زندگی کارکنان با آن فرهنگ دارد؛ در حالی که نقش مدیر این است که به طور مداوم از فرهنگ درون تیمهای خود حمایت کرده و آن را تایید کند؛ بنابراین، سوق دادن کارمندان به پذیرش فرهنگ و ارزشهای اصلی شرکت بدون همکاری بین رهبری و مدیریت غیرممکن است.
8. رهبران باعث تغییر میشوند، مدیران وضعیت موجود را حفظ میکنند
نوآوری شعار رهبران است. آنها تغییر را میپذیرند و میدانند که حتی اگر همه چیز خوب باشد، باز هم راهی برای بهتر شدن وجود دارد؛ اما مدیران به آنچه که مفید و اثربخش است، پایبند هستند و سیستمها، ساختارها و فرآیندها را برای بهتر کردن اوضاع اصلاح میکنند.
9. رهبران منحصر به فرد هستند، اما مدیران کپی میکنند
ترجیح رهبران این است که خودشان باشند و برای ایجاد برند شخصی منحصر به فرد و متمایز خود تلاش کنند؛ اما مدیران شایستگیها و رفتارهایی را که از دیگران میآموزند، تقلید میکنند و سبک رهبری خود را به جای تعریف کردن از دیگران یاد میگیرند.
10. رهبران طرفدار و مدیران کارمند دارند
یک رهبر افرادی را دارد که نه تنها از او پیروی میکنند، بلکه به طرفداران پرشور او تبدیل میشوند. این افراد به رهبر کمک میکنند که برند خود را بسازد و به اهداف خود دست یابد.
طرفداران رهبر این امکان را برای او فراهم میکنند که قدرت دید و اعتبار خود را افزایش دهد؛ اما یک مدیر کارکنانی دارد که طبق دستورالعملها عمل میکنند و به دنبال راضی کردن رئیس خود هستند.
11. رهبران متقاعدسازی میکنند، مدیران ایدهها را پیاده میکنند
با توجه به اینکه رهبران همیشه به نوآوری فکر میکنند، باید دیگران را متقاعد کنند که ایدههایشان ارزشمند است. به یاد داشته باشید که رهبران اقتدار خود را با قبول ایدههایشان توسط دیگران به دست میآورند.
اما مدیران مجبور نیستند که دیگران را متقاعد کنند، چون نقش آنها اجرای سیاستها است. اگر کسی از خط قوانین سازمان خارج شود، رهبر میتواند با او برخورد کند. کارمندان همانطور که مدیرشان به آنها میگوید، عمل میکنند.
چه زمانی به مدیریت نیاز است؟
اکنون که متوجه شدید مدیریت چه فرقی با رهبری دارد باید با زمان استفاده از آنها آشنا شوید. آگاهی از اینکه چه زمانی باید از مدیریت استفاده کنید و چه زمانی به رهبری نیاز دارید، به ایجاد یک تیم منسجم کمک کند، تیمی که هم در شرایط مناسب و هم در بحرانها به خوبی عمل میکند.
گاهی اوقات رهبری و در بعضی شرایط هم مدیریت به تیم شما کمک میکند که عملکرد بسیار بهتری داشته باشد و در حرفه خود پیشرفت کند.
وقتی تازه وارد یک شرکت میشوید، به کسی نیاز دارید که به شما نحوه انجام کارها را بگوید. وقتی اعضای تیم شما جدید هستند، وجود مدیر یک ضرورت مطلق محسوب میشود. مدیران به کارکنان کمک میکنند که بفهمند چگونه کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
علاوه بر این، مدیران در تشخیص میزان توانایی کارمندان عالی هستند. آنها میدانند که دادن مسئولیتهای زیاد به یک کارمند میتواند تأثیر منفی روی عملکرد و روحیه او داشته باشد. مدیران با درک اینکه هر فرد چگونه کار میکند و چگونه به استرس واکنش نشان میدهد، به افزایش بهرهوری کارکنان کمک میکنند.
معمولا در زمانهای زیر وجود یک مدیر ضروریتر است:
- هنگام آموزش اعضای جدید تیم
- هنگام تکمیل کار در یک موعد مقرر
- هنگام واگذاری وظایف مهم
چه زمانی به رهبری نیاز است؟
میزان توانایی شما در استفاده از مهارتهای رهبری به نیروی کار و نحوه عملکرد شرکت بستگی دارد. اگر اعضای تیم شما در مورد چشمانداز و اهداف گروه آگاه باشند، احتمال اینکه از یک رهبر الهام بگیرند، بیشتر است.
برای اینکه یک شخصیت قدرتمند بیشتر به سمت رهبری متمایل شود، باید مطمئن باشد که کارکنان کاملا با سیاستهای شرکت آشنا هستند و از آنها پیروی میکنند. اگر دائما مجبور به مراقبت از اعضای تیم خود باشید، تشویق آزاداندیشی دشوار خواهد بود.
وقتی یک تیم از افراد متعهد تشکیل می شود که وظایف خود را میدانند، آزادی عمل بیشتری خواهید داشت. این دسته از کارکنان میتوانند در حین انجام مسئولیتهای خود، نوآوری و خلاقیت را مدیریت کنند. هنگامی که یک رهبر بتواند با کارکنان خود در مورد سیاست های شرکت گفتگو کند، آنها میتوانند با هم ایدههای جدیدی ارائه دهند.
به طور کلی، در موارد زیر به رهبری نیاز دارید:
- وقتی کارکنان به تواناییهای خود اطمینان دارند و وظایف خود را به نحو احسن انجام میدهند
- زمانی که به اعضای تیم خود اعتماد دارید و میدانید که میتوانند وظایفی را که به آنها داده شده است بدون نیاز به کنترل انجام دهند
- زمانی که در حال معرفی یک رویکرد جدید در محیط کار هستید
- در طول بحثهای خلاقانه یا جلسات گروهی
کلام پایانی
همانطور که متوجه شدید، تفاوت مدیریت و رهبری چشمگیر است؛ اما رهبری و مدیریت مکمل یکدیگر هستند و نمیتوان به راحتی به این سوال که مدیریت بهتر است یا رهبری پاسخ داد.
رهبران ریسکپذیر، نوآور و تغییردهنده هستند، در حالی که مدیران وضعیت موجود را حفظ میکنند. این تفاوت به معنی برتری یکی از این دو نیست.
سازمانها برای کسب موفقیت به مدیر و رهبر نیاز دارند. شما نمیتوانید یکی از این دو نقش را بدون دیگری داشته باشید. اداره شرکتی که فقط از رهبر تشکیل شده باشد، سخت است. داشتن مدیر به تنهایی هم به این معنی است که کارهای زیادی را انجام میدهید، اما هرگز پیشرفت نمیکنید.
سوالات متداول
رهبری موثر را میتوان با رفتار تیم سنجید. اگر کارمندان شما اغلب غایب یا ناراضی هستند، احتمالا مشکلی در رویکرد رهبری شما وجود دارد. وقتی کارمندان در کار خود پیشرفت نمیکنند یا به سیاستهای شرکت پایبند نیستند، ممکن است لازم باشد مهارتهای خود را به عنوان یک رهبر بازنگری کنید.
مدیریت مؤثر را میتوان با معیارهای مرسوم مانند کمیت و کیفیت خروجی، تحویل به موقع کارها و سازگاری با بودجه اندازهگیری کرد. اگر تیم شما به طور مداوم در تولید کار باکیفیت شکست میخورد، ممکن است سبک مدیریتی شما برای کمک به تیم مناسب نباشد.
مهمترین مهارتهای رهبری عبارتند از: تفکر استراتژیک، تعریف هدف تیم، توجه به نقاط قوت هر یک از اعضای تیم، دستیابی به اهداف بلندمدت، ایجاد تغییر، ایجاد انگیزه و ریسکپذیری.
مهمترین مهارتهای مدیر شامل افزایش بهرهوری و کارآیی، تعیین جدول زمانی، حل مشکلات، بودجهبندی، حفظ کیفیت کار، ایجاد نظم، تعیین قوانین، اصلاح رفتار و به حداقل رساندن ریسک است.