وسواس فکری (OCD) نوعی اختلال روانی است که افراد در آن افکار، احساسات، تصاویر و یا احساسات (وسواس) ناخواسته و مکرر را تجربه میکنند و در پاسخ، به رفتارها یا اعمال ذهنی (اجبار) میپردازند. غالباً فرد مبتلا، اختلال وسواس فکری را برای از بین بردن یا کاهش تأثیر وسواس به طور موقت انجام میدهد و عدم انجام آنها باعث پریشانی او میشود. اختلال وسواس فکری در شدت آن متفاوت است. اما اگر درمان نشود، میتواند توانایی عملکرد فرد در محل کار، مدرسه یا خانه را محدود کند. تخمین زده میشود که اختلال وسواس فکری بیش از ۲ درصد از بزرگسالان را در برخی از نقاط زندگی خود تحت تأثیر قرار دهد و این مشکل میتواند با شرایط دیگری از جمله اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلالات تغذیه همراه باشد.
این اختلال بیشتر در افرادی مشاهده میشود که سایر بیماریهای روانی مانند اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی و اختلال هراس را تجربه میکنند. اختلال وسواس فکری ممکن است در کودکی شروع شود، اما بیشتر در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی تجلی مییابد. دانشمندان بر این باورند که هم یک پیشبینی عصبی و هم عوامل محیطی به طور مشترک باعث ایجاد افکار ناخواسته، مزاحم و الگوهای رفتاری اجباری میشوند که اندیشههای ناخواسته را آرام میکند. این نوع اختلال برای اولین بار در دوران کودکی، بزرگسالی یا اوایل بزرگسالی ظاهر میشود.
از احتکار گرفته تا شستشوی دست تا بررسی کامل اجاق گاز، اختلال وسواس فکری اشکال مختلفی به خود میگیرد. این یک بیماری اضطراب است که افراد را در افکار تکراری و آیینهای رفتاری به دام میاندازد که میتواند کاملاً ناتوانکننده باشد. این اختلال اگر درمان نشود، به صورت مزمن سالها و حتی دهها سال به طول میانجامد. اگرچه شدت علائم ممکن است در طی سالها از بین برود. هر دو رویکرد دارویی و رفتاری به عنوان درمان مؤثر بودهاند. اغلب ترکیبی از هر دو مفید است.
فهرست مطالب
علائم
معیارهای تشخیصی DSM-5 (کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) یک کتاب راهنما است که بطور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان، در تشخیص بسیاری از شرایط بهداشت روان مورد استفاده قرار میگیرد.) برای اختلال وسواس فکری شامل حضور وسواس، اجبار یا هر دو است که در آن وسواس افکار، آرزوها یا تصویرهای تکراری است که به صورت مزاحم و ناخواسته تجربه میشوند و برای اکثر افراد باعث اضطراب یا پریشانی میشوند. فرد سعی میکند با یک فکر یا عمل متفاوت آنها را نادیده بگیرد، آنها را سرکوب کند یا آنها را خنثی کند.
اجبار، رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی است که فرد در پاسخ به وسواس یا مبتنی بر قوانین سختگیرانه، مجبور به انجام آن میشود. آنها برای مقابله با اضطراب یا پریشانی و یا جلوگیری از بروز یک واقعه یا وضعیت ترسناک، این کارها را انجام میدهند. این وسواس یا اجبار در روز، بیش از یک ساعت طول میکشد یا باعث ناراحتی یا اختلال بالینی قابل توجهی برای فرد میشود. برای تشخیص بیماری اختلال وسواس فکری، نباید آنها را با تأثیر یک ماده یا اختلال روانی یا وضعیت پزشکی بهتر توضیح داد. جزئیات خاص وسواس میتواند بسیار متفاوت باشد: آنها ممکن است شامل افکار مربوط به آلودگی، تمایل به نظم یا افکار تابو مربوط به رابطه جنسی، دین و آسیب به خود یا دیگران شوند.
در پاسخ به وسواس خود، بیشتر افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری به اجبار متوسل میشوند. این ممکن است شامل رفتارهایی مانند شستشو، تنظیم مجدد یا شمارش اشیاء، به دنبال اطمینان دادن، یا بررسی (برای دیدن اینکه آیا اجاق خاموش است یا یک در قفل شده است) باشد. آنها همچنین میتوانند شامل اعمال ذهنی باشند که از نظر ظاهری قابل مشاهده نیستند. اجبار ممکن است به طور موقت احساساتی را که ناشی از وسواس است، از جمله اضطراب، پریشانی یا این احساس که چیزی درست نیست را از بین ببرد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری همچنین ممکن است از افراد، مکانها یا مواردی که ممکن است وسواس و اجبار را در پی داشته باشد، دوری کنند. آنها همچنین غالباً دارای باورهای ناكارآمد هستند كه میتواند شامل افزایش احساس مسئولیت، عدم تحمل، عدم اطمینان، كمالگرایی یا نمای اغراقآمیز از اهمیت افكار آزار دهنده باشد. افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری در میزان بینش خود نسبت به شرایط متفاوت هستند. کسی که بینش خوبی دارد ممکن است تشخیص دهد که اعتقادات مربوط به اختلال وسواس فکری (که انجام یک اجبار باعث جلوگیری از یک اتفاق وحشتناک میشود) در واقع درست نیست. کسی که بینش ضعیفتری داشته باشد ممکن است فکر کند که چنین اعتقاداتی درست است یا احتمالاً واقعیت دارد. شدت علائم ممکن است با گذشت زمان متفاوت باشد. اما در صورت عدم درمان این اختلال میتواند سالها یا دههها ادامه یابد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری به طور مكرر نوع دیگری از بیماری روانی را نیز تجربه میكنند. تخمین زده میشود که در حدود سه چهارم از بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواس فکری، در بعضی از مراحل زندگی خود یک اختلال اضطراب (مانند اختلال اضطراب عمومی یا اختلال هراس) را تجربه میکنند. بیش از نیمی از آنها مبتلا به اختلال افسردگی یا دو قطبی هستند. طبق گفته DSM-5، تا ۳۰ درصد نیز دارای یک اختلال تیک هستند. مبتلایان به اختلال وسواس فکری ممکن است طیف وسیعی از شرایط دیگر را نیز تجربه کنند. از جمله اختلالات مرتبط با آن مانند اختلال دررفتگی بدن، تریکوتیلومانیا و اختلال تحریک.
این افکار یا رفتارهای غیرقابل کنترل میتوانند در کار، مدرسه و روابط فرد اختلال ایجاد کنند. اگرچه این رفتارها ممکن است لحظه به لحظه از اضطراب کلی او خلاص شود، اما از وسواس لذت نمیبرد. افرادی که از عادتهای وسواسی رنج میبرند، ممکن است با حرکات تکراری مانند تیک نیز درگیر شوند. تحقیقات در مورد اختلال وسواس فکری در حال انجام است. به عنوان مثال، نقصهایی به نام ناهنجاریهای میکروساختاری در ماده سفید مغز افرادی که مبتلا به اختلال وسواس فکری رنج میبرند پیدا شده است. خط مقدم درمان برای این اختلال شامل قرار گرفتن در معرض و جلوگیری از پاسخ، و همچنین همدلی و دلسوزی ساده در ارائه درمان است.
علل
در حالی که دلایل اختلال وسواس به طور کامل درک نشده است، هم عوامل ژنتیکی و هم عوامل خطر محیطی وجود دارند. افرادی که والدین، خواهر و برادر یا فرزند مبتلا به اختلال وسواس فکری دارند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به آن هستند. مطالعات بر روی دوقلوها نقش تأثیر ژنتیکی در بروز این اختلال را تأیید میکند. بدرفتاری جسمی یا جنسی کودک و سایر حوادث آسیبزای کودک با خطر بیشتری همراه است. در برخی از کودکان، یک عفونت استرپتوکوکی قبل از رشد ناگهانی یا بدتر شدن علائم اختلال وسواس فکری، وضعیتی به نام اختلالات عصبی روانی خودایمنی کودکان همراه با عفونت های استرپتوکوکی (PANDAS) پیشبینی میشود.
علائم اول وسواس عبارتند از: ایدههای ناخواسته یا تکانههایی که بارها و بارها رخ میدهند و برای فرار از ترسها، اغلب آسیبزا هستند. “این کاسه به اندازه کافی تمیز نیست. من باید آن را شستشو دهم.” “من ممکن است درب را باز کرده باشم.” یا “من میدانم فراموش کردم که یک نامه را بر روی آن میز بگذارم.” اجبارها پس از آن ظاهر میشوند. رفتارهای تکراری مانند شستشوی دست، قفل کردن و احتکار. چنین رفتارهایی برای کاهش ترس و کاهش خطر آسیب در نظر گرفته شده است. اما تأثیر آن دوام ندارد و افکار ناخواسته خیلی زود دوباره همه را درگیر میکنند. ممکن است مبتلایان بیفایده بودن وسواس و اجبار خود را درک کنند، اما این هیچ محافظتی در برابر آنها نیست. اختلال وسواس فکری میتواند به حدی شدید شود که مردم را از ترک خانههای خود باز دارد. این اختلال در نسبت مساوی، مردان و زنان را مورد اصابت قرار میدهد.
درمان
اختلال وسواس فکری به طور معمول با روان درمانی، دارو یا هر دو همزمان درمان میشود. فرمهای درمانی پشتیبانی شده برای درمان اختلال وسواس فکری شامل درمان شناختی رفتاری (CBT) است که برای معالجه طیف وسیعی از اختلالات استفاده میشود. این یک نوع خاص از CBT به نام ERP: Exposure and Prevention Response است. در ERP ، فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری که در ابتدا توسط یک درمانگر هدایت میشود، در معرض افکار، چیزها یا موقعیتهایی است که باعث اضطراب میشوند؛ یا منجر به وسواس و اجبار میشوند. با انجام این کار، می آموزد که درگیر اجبارهای عادت نشود. این رویکرد با هدف کاهش تدریجی اضطراب ناشی از چنین افکار و برخوردهایی صورت گرفته است تا فرد بتواند علائم اختلال وسواس فکری را بهتر مدیریت کند.
داروهای موسوم به مهارکنندههای بازگشت مجدد سروتونین (SRIs) و مهار کنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) نیز برای درمان اختلال وسواس فکری استفاده میشوند. اینها شامل داروی قدیمی کلوميپرامين ضد افسردگی و داروهای جدید همچون فلوکستین، فلووکسامین و سرترالین است. تصور میشود SSRI با افزایش مقدار سروتونین انتقالدهنده عصبی در مغز کار میکند و معمولاً برای سایر شرایط از جمله اختلالات افسردگی و اضطراب تجویز میشود. آنها ممکن است تا ۱۲ هفته طول بکشد تا علائم را هنگام درمان اختلال وسواس فکری بهبود بخشد.
۶ نکتهای که همه باید درباره OCD بدانند (آنچه را که باید در مورد یکی از سوءتفاهمترین بیماریهای روانی بدانید.)
مردم از فیلم یا نمایشهای تلویزیونی ایدههای خشن در مورد بیماری روانی میگیرند. فرهنگ عامه غالباً آنچه را که دوست دارد با بیماری روانی زندگی کند را ساده یا حتی کاملاً نادرست میپندارد. بسیاری از مردم دانش و درک خود را از اختلال وسواس فکری با برنامههای تلویزیونی محبوب مانند The Big Bang Theory مرتبط میکنند. در نتیجه، اختلال وسواس فکری ممکن است یکی از سوءتفاهمترین شرایط بهداشت روان باشد.
۱. تعریف اختلال وسواس فکری
بیایید با تعریف روشنی از اختلال وسواس فکری شروع کنیم. انستیتوی ملی بهداشت روان آمریکا اختلال وسواس فکری را نوعی اختلال شایع، مزمن و طولانی مدت توصیف میکند که در آن فرد دارای افکار غیرقابل کنترل، تکرار شونده (وسواس) و رفتارها (اجبار) است که احساس میکند که اصرار به تکرار بارها و بارها دارد. این وسواس میتواند بر هر چیزی متمرکز شود. اجبار اغلب به طور مستقیم با وسواس ارتباط دارد. به عنوان مثال، اگر بیمار در مورد امنیت یک دوست عزیز وسواس داشته باشد، ممکن است احساس کند که هر ۱۰ دقیقه یک بار به آنها متن پیام دهید تا مطمئن شود که شخص خوب نیست.
۲. اختلال وسواس فکری فقط متمرکز بر تمیز بودن نیست.
برخی افراد به اشتباه معتقدند كه اگر كسی اختلال وسواس فکری داشته باشد، بسیار مرتب و تمیز میشوند. در حالی که برخی وسواس و اجبارات باعث تمیز بودن پاکیزگی میشوند (مثلاً شستن اجباری در افرادی که وسواس میکروبها را دارند)، بسیاری از آنها چنین نیستند. هر فردی که از اختلال وسواس فکری رنج میبرد وسواسهایی را تجربه میکند که مختص آنها است. علاوه بر این، به نظر میرسد که کسی در تمیز نگه داشتن خانه یا آپارتمان خود کمی دقت دارد، به این معنا نیست که آنها اختلال وسواس فکری دارند.
۳. اختلال وسواس فکری قابل درمان است.
اختلال وسواس فکری میتواند زندگی افراد آسیبدیده و خانوادههای آنها را تحت تأثیر قرار دهد، اما قابل درمان است. درمانهای خط اول نوع خاصی از درمان شناختی رفتاری است که به عنوان درمان و داروهای پیشگیری از مواجهه با پاسخ (ERP) شناخته میشوند. در درمان ERP ، بیماران تحت هدایت یک متخصص درمانگر معتبر، با محرکهای خاصی روبرو میشوند که باعث تحریک افکار وسواسی میشوند و برای کاهش اضطراب پیرامون این محرکها تلاش میکنند تا آنها احساس ترغیب به انجام اجبار همراه نداشته باشند. همراه با ERP درمانی، مهارکنندههای برگشتی انتخابی سروتونین (SSRIs) یک گزینه درمانی در خط اول محسوب میشوند و تقریباً سه دهه است که به طور مؤثر به بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری کمک می کنند.
۴. بعضی اوقات این درمانها مؤثر نیستند، اما گزینههای دیگری نیز وجود دارد.
در حالی که ERP و SSRI در بخش بزرگی از بیماران مؤثر هستند، برخی از بیماران وجود دارند که این گزینههای درمانی برای آنها کار نمیکنند. خوشبختانه گزینههای دیگری نیز موجود است. یکی از این گزینهها تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال عمیق (TMS) است. درمان غیرتهاجمی است و نشان داده شده است که عوارض جانبی بسیار کمی دارد. درمان عمیق TMS شامل نشستن در زیر کلاه ایمنی است که پالسهای الکترومغناطیسی را به قسمتهای خاصی از مغز منتقل میکند. بیمارانی که تحت درمان عمیق TMS قرار میگیرند، هر روز به مدت شش هفته به روانپزشک خود مراجعه میکنند. نتایج مطالعهای نشان میدهد بیمارانی که تحت این درمان قرار گرفتهاند، کاهش ۳۰ درصدی در شدت علائم را نشان دادهاند. و حتی ۱۰ هفته پس از پایان درمان، بیماران کاهش بیشتری در شدت علائم نشان دادند. در حالی که TMS عمیق اغلب انتخاب اول درمان نیست ، اما مؤثر است و به طور بالقوه می تواند به بیمارانی که با گزینه های دیگر موفقیتی پیدا نکرده اند ، یاری کند.
۵. دانشمندان هنوز در مورد اختلال وسواس فکری تحقیق میکنند.
از آنجا که اولین SSRI در سال ۱۹۸۹ تصویب شد، جامعه روانپزشکی به لطف تلاش محققان در سرتاسر جهان گامهای قابل توجهی در درمان موثر اختلال وسواس فکری برداشته است. به دلیل این تحقیق، عوارض جانبی مرتبط با داروها در حال بهبود است و فناوریهای جدید مانند TMS عمیق کشف میشوند. هرچه درک بیشتری در مورد این اختلال داشته باشیم، موثرتر و مشخصتر میتوانیم درمانهای خود را انجام دهیم. بنابراین، در حالی که امروزه اختلال وسواس فکری بسیار قابل درمان است، از آنجا که ما شروع به درک بهتر چگونگی و چرا افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری میکنیم، روشهای درمانی در آینده حتی موثرتر خواهند بود.
۶. افراد مبتلا به این اختلال میتوانند زندگی شاد داشته باشند.
گزینههایی برای درمان وجود دارد. حتی برای بیمارانی که مصرف دارو برای آنها راحت نیست. نیازی نیست بیماران از علائم خود ناتوان شوند و گزینههای بسیاری وجود دارد که به آنها کمک میکند وسواس خود را بر طرف کنند و تمرکز خود را به سمت زندگی سالم و شاد سوق دهند.