رهبران غیر قابل اعتماد چه عادت هایی دارند و چرا نباید به آنها اعتماد کنیم؟
اعتمادکردن به رهبر گروه، از مهمترین مواردی است که باید در هر سازمان یا فعالیت گروهی، موردتوجه قرار گیرد. حضور رهبران ناکارآمد میتواند ماهیت فعالیتهای تیمی را زیر سوال برده و انگیزه کارکنان را از بین ببرد. در بسیاری موارد، عادتهای رهبران غیرقابلاعتماد و رفتارهای نادرست آنها، باعث بروز ناامیدی، عدم تمایل به ادامه فعالیت و همچنین بیتعهدی کارکنان میشود. رفتارهایی که از مدیران غیرقابلاعتماد بروز میکند، حتی میتواند زمینه ترک فعالیت اعضای گروه را فراهم کند؛ اما زمانی که رهبر یک تیم، عادتهای مشکلساز خود را بهدرستی شناسایی کند، میتواند با اصلاح و تغییر آنها، به یک رهبر موفق تبدیل شود. از اولین نشانههای حضور رهبر قابلاعتماد در هر تیمی، این است که اعضای گروه با انگیزه بیشتری به فعالیت خود ادامه میدهند. در این مطلب از مجله ایده آل مگ، قصد داریم شما را با مهمترین عادتهای رهبران غیرقابلاعتماد آشنا کنیم؛ پس تا انتها با ما همراه باشید.
چرا باید به رهبر گروه اعتماد داشته باشیم؟
اعتماد، اساس هر رابطه حرفهای است. زمانی که مردم به فردی اعتماد میکنند، بهاحتمال زیاد در برابر او صادق بوده و باانگیزه بیشتر، فعالیتی را انجام میدهند. همچنین افراد از رهبران قابلاعتماد پیروی کرده و تلاش خود را میکنند تا کارها را، بهتر و درستتر پیش ببرند. ممکن است دیده یا شنیده باشید که برخی افراد، ویژگیهای رهبری را در ذات خود دارند؛ چنین افرادی در هر موقعیتی که قرار بگیرند، سازماندهی امور را بهراحتی انجام میدهند.
بااینحال، روشهای مختلفی وجود دارد که هر فردی، بهویژه رهبران غیرقابلاعتماد میتوانند یاد بگیرند که چگونه موثر، قابلاعتماد و جذاب باشند. داشتن چنین ویژگیهایی، برای همه افراد بهویژه رهبران تیم، زمینه اعتماد کارمندان را فراهم میکند. در چنین شرایطی کارکنان و اعضای تیم، سختکوشتر بوده و بهتر میتوانند فعالیتهای خود را مدیریت کنند. ضمن اینکه حس فداکاری، دلسوزی، خلاقیت و تفکر مستقل در کارکنان، هر روز بیشتر خواهد شد.
اعتماد، اساس مدیریت و یکی از حیاتیترین سرمایههای یک رهبر است. بههمینعلت، اگر رهبر یک سازمان یا تیمی نتواند اعتماد کارمندان را به خود جلب کند، هرگز نمیتواند رهبر موفقی باشد. حضور چنین مدیری، میتواند زمینه نابودی فعالیت سازمان یا تیم را فراهم کند. البته باید در نظر داشت که ایجاد حس اعتماد به یک رهبر، به زمان و تمرین نیاز دارد؛ اما میتوانید با ابزارها و تکنیکهای مناسب، دیگران را برای دستیابی به دستاوردهای بزرگ ترغیب کنید. سوال مهم این است که چرا باید به رهبر تیم اعتماد کرد؟ در ادامه به جنبههای مختلف این موضوع خواهیم پرداخت.
اعتماد منجر به پیشرفت میشود
اگر این توانایی را در خود ایجاد کنید که تبدیل به یک رهبر قابلاعتماد شوید، کارمندان برای مطرحکردن نظرات و ایدههای خود با شما، احساس راحتی میکنند. این موضوع موجب میشود که کارکنان و اعضای تیم، توانایی و مهارتهای خود را بیشتر به چالش بکشند. دراینصورت، هر روز برای ارتقای عملکرد خود بیشتر از قبل تلاش خواهند کرد. بههمیندلیل، آنها از بیانکردن نظرات خود ترسی نخواهند داشت.
این مسئله، زمینهای را فراهم میکند تا شما بهعنوان یک رهبر، با نظرات و دیدگاههای مختلف آشنا شده و راهحلهای جدید و موثر را کشف کنید. وجود اعتماد به رهبر یا مدیرگروه، باعث میشود تا افراد، تمایل بیشتری برای تغییر رفتار و ارتقای عملکرد خود داشته باشند؛ بنابراین، هنگام تلاش برای اعمال تغییرات و بهبود عملکرد کارکنان، اعتماد نقش مهمی ایفا میکند. همچنین رهبران غیرقابلاعتماد، میتوانند مانع پیشرفت گروه شوند.
البته در نظر داشته باشید که تبدیلشدن به رهبر قابلاعتماد، یکشبه رخ نمیدهد. تا زمانی که در موقعیتهای حساس و مهم، تصمیمگیری درست و معقولی نداشته باشید، حس اعتماد در اعضای تیم و کارکنان نسبت به شما ایجاد نخواهد شد. به همین دلیل بهتر است، مهارتهای لازم را در این زمینه کسب کرده و تواناییهای خود را ارتقا دهید. در این صورت میتوانید تیمی قوی از افراد خلاق و جسور ایجاد کنید.
اعتماد موجب قدرتگرفتن مدیریت و تیم میشود
ایجاد حس اعتماد در افراد را میتوان به یک چرخه، تشبیه کرد. زمانی که اعضای تیم به رهبر خود اعتماد کنند، باانگیزه بیشتری فعالیت خود را انجام خواهند داد. در چنین شرایطی مدیریت و رهبر تیم هم باقدرت و جسارت بیشتری فعالیتهای مختلف مربوط به تیم را رهبری خواهد کرد. بهعبارتدیگر، ایجاد اعتماد باعث میشود تا رهبر، قدرت و جسارت انجام کارهای بیشتری را داشته باشد.
زمانی که کارمندان به مدیر خود اعتماد داشته باشند، تمایل بیشتری به پیروی از او داشته و مدیرگروه میتواند باقدرت بیشتری، برنامههای گروه را بهپیش ببرد. در این صورت چنین تیمی را میتوان یک خانواده در نظر گرفت که برای پیشرفت خود و یکدیگر، درحال تلاش هستند. میزان تعهد و دلسوزی نسبت به فعالیت و سایر اعضا، در چنین تیمی بسیار زیاد است. به این دلیل که همه میدانند که پیشرفت دیگران، موجب پیشرفت خودشان خواهد بود.
اعتماد، زمینه پرورش رهبران آینده را فراهم میکند
مدیران توانمند و قابلاعتماد میتوانند رهبران آینده را بسازند. زمانی که اعتماد در یک گروه جریان داشته باشد، شما بهعنوان یک مدیر میتوانید به کارمندان خود حس قدرت دهید. در این صورت، موفقیت اعضای تیم تضمین خواهد شد.
یکی از مهمترین دلایل مطرحشدن بسیاری از شرکتهای دنیا، داشتن رهبران قابلاعتماد است. اغلب در چنین شرکتهایی، رهبر گروه به کارمندان خود کمک میکنند تا مالک موفقیت خود باشند. چنین مدیرانی در دشواریها همراه اعضای تیم بوده و با هم از سختیها عبور میکنند؛ درنتیجه، اعضای تیم میتوانند مهارت و قدرتهای مدیریتی خود را تقویت کنند.
البته در این شرایط، اعضای تیم بهصورت خودکار میدانند که باید مسئولیت نتایج عملکرد خود را بهعهده بگیرند. همچنین حضور رهبران غیرقابلاعتماد میتواند انگیزه افراد مستعد برای فعالیت را از بین ببرد؛ بهعلاوه، باعث دلسردی در اعضای تیم میشود.
اعتماد، نقطه مقابل ترس است
همانگونه که اعتماد میتواند به رشد و پیشرفت گروه کمک کند، بیاعتمادی نیز زمینه نابودی تیم را فراهم خواهد کرد. بیاعتمادی در گروه باعث ایجاد ترس و نگرانی، عدم وفاداری و مشارکت، کاهش بهرهوری و سرمایهگذاری میشود. در برخی موارد دیده شده است که بیاعتمادی، زمینه بروز رفتارهایی مانند ناسازگاری با سایر اعضا، توهین به یکدیگر و فرار از مسئولیت را فراهم کرده است.
اگر در بین اعضای یک گروه اعتماد وجود نداشته باشد، عملکرد تیم بهشدت آسیبدیده و افت میکند. به همین دلیل، بدون اعتماد نمیتوان بهطورموثر عمل کرد. ازسویدیگر، شما بهعنوان یک رهبر، میتوانید با ایجاد اعتماد، به کارمندان کمک کنید تا بدون ترس، بهدنبال راهنمایی و حمایت باشند. نگرانی و ترس دائم در فضای کاری و میان اعضای تیم، باعث میشود تمرکز افراد از بین رفته و هرروز بر تعداد اشتباهات کارکنان اضافه شود.
زمانی که اشتباهات افزایش پیدا میکند، خسارتهای وارد شده به سازمان نیز افزایشیافته و بهمرور زمان، سازمان به نابودی خواهد رسید؛ بنابراین برای جلوگیری از خسارتهای بزرگ، بهتر است مهارتهای لازم برای مدیریت را بیاموزید.
اعتماد به کاهش آسیب و خسارت کمک میکند
در محیطی با حضور رهبران غیرقابلاعتماد، کارمندان توانایی روبهروشدن با اشتباهات خود را ندارند؛ پس اشتباهات خود را نپذیرفته و مسئولیت آن را برعهده نمیگیرند. بههمیندلیل، در این محیط، میزان تنش روانی و دعوای میان اعضا بسیار زیاد است. افزایش تنش روانی، موجب میشود که افراد انرژی زیادی ازدستداده و توانایی خلق ایدههای جدید را نداشته باشند. شاید بتوان یکی از دلایل اصلی دروغگویی و فرار از واقعیت در سازمانها را، نداشتن اعتماد دانست.
این در حالی است که اگر در یک گروه اعتماد وجود داشته باشد، کارمندان راحتتر اشتباهات خود را میپذیرند. دراینصورت، ترسی از اشتباه وجود نخواهد داشت و کارکنان میدانند که اشتباهات و جبران آنها، زمینهساز موفقیت سازمان است. زمانی که اعتماد در سازمان یا تیم وجود داشته باشد، همه اعضا به کمک هم، راهحلهای ممکن برای جبران اشتباه را مطرح میکنند.
از میان راهحلهای پیشنهادی، بهترین آنها انتخاب شده و برای مسائل مشابه مورداستفاده قرار میگیرد؛ بنابراین از یک اشتباه درس گرفته و ایدههای مختلفی هم از طریق آن ایجاد میشود. مجموعه این ایدهها، زمینه موفقیت بیشتر سازمان را فراهم میکند. اعتماد نهتنها آسیب را کنترل میکند، بلکه به کارمندان اجازه میدهد تا خطا را بهعنوان یک فرصت برای آموزش یادگیری، درنظر بگیرند.
بیاعتمادی به رهبران چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
ایجاد حس اعتماد، اساس مدیریت بوده و برای پیشبرد اهداف سازمان، اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر میان اعضای گروه و مدیر، اعتماد وجود نداشته باشد، کسبوکارها رونقی نداشته و اتفاقات ناخوشایندی را تجربه خواهند کرد. در این بخش از مقاله، با پیامدهای داشتن مدیران غیرقابلاعتماد، بیشتر آشنا خواهید شد.
صمیمیت و همکاری در میان اعضای تیم از بین خواهد رفت
انجام کارهای گروهی، مستلزم صمیمت و همکاری است. به همین دلیل کارمندان باید به رهبر گروه خود اعتماد کافی داشته باشند. زمانی که افراد نسبت به رهبر خود بیاعتماد باشند، بهصورت ناخودآگاه نسبت به سایر اعضا نیز، بیاعتماد خواهند بود. در همکاری با رهبران غیرقابلاعتماد، افراد توانایی پذیرش انتقاد از سایر اعضا را ندارند. بدون اعتماد، افراد نمیتوانند در مسئولیتهای خود موفق باشند؛ دراینصورت، باعث ایجاد مشکلات زیادی در روند کار خواهند شد. سپس با افزایش مشکلات، میزان چالشها نیز افزایش خواهد یافت.
در هر سازمانی، انرژی نیروی انسانی باید صرف فعالیت و تولید ایده شود. زمانی که در محیط کار، تنش روانی افزایش پیدا کند، انرژی اعضا، تحلیل رفته و بهرهوری لازم ایجاد نمیشود. سازمانی که با چنین بحرانی روبهرو باشد، مجبور است که هر روز کارمند جدیدی را استخدام کند. کارمندان جدید هم بعد از زمانی کوتاه، دچار چالش شده و سازمان را ترک خواهند کرد. نداشتن همکاری در میان کارکنان، چرخه معیوبی را ایجاد میکند که کمترین خسارت آن، اتلاف هزینه مالی است.
بهرهوری اعضای تیم کاهش مییابد
بهرهوری یکی دیگر از مواردی است که تحت تاثیر عدم اعتماد قرار میگیرد. اگر کارمندان نسبت به رهبر و تیم خود بیاعتماد باشند، سرمایهگذاری کمتری بر روی فعالیت خود خواهند داشت؛ دراینصورت بازدهی لازم کسب نمیشود. بهمرور زمان، کسبوکار از رونق خواهد افتاد و این مسئله موجب کاهش تولید و بهرهوری خواهد شد. چنین افرادی با تاخیر در محل کار حضور پیدا میکنند، در ساعت کاری به بهانههای مختلف، از فعالیت فرار کرده و اوقات خود را به بطالت میگذرانند. بهطورکلی این افراد نسبت به اقدامات انضباطی تیم مدیریت، بیتفاوت هستند و بهراحتی برای سایر اعضای گروه، تنش ایجاد میکنند. باگذشتزمان، کسبوکار دچار رکود شده و بهمرور از بین خواهد رفت.
میزان استعفا افزایش پیدا میکند
از دیگر پیامدهای منفی عدم اعتماد به رهبر گروه، افزایش جابهجایی کارکنان است. اگر کارمندان نسبت به مدیرگروه اعتماد کافی نداشته باشند، سعی میکنند به دنبال شغل دیگری باشند که در آن ارزش و اعتماد وجود دارد. درواقع میتوان گفت که کاهش روحیه ناشی از بیاعتمادی، پتانسیل دوبرابر کردن نرخ گردش داوطلبانه را دارد.
سازمان هم برای جبران نیروهای ازدسترفته، به دنبال جذب و استخدام نیروهای جدید خواهد بود. همچنین گردش مالی برای کسبوکارها، هزینههای متعددی دارد. شرکتها باید متقاضیان جدید را بررسی و با نامزدها مصاحبه کنند و منابع را برای آموزش کارمند جدید صرف کنند. کارمندان جدید یک دوره منحنی یادگیری را تجربه میکنند که در آن، برای رسیدن به سطح مهارت سایر کارکنان، دستمزد دریافت میکنند.
به همین دلیل استخدام دائمی نیروهای جدید، هزینه زیادی را برای سازمان به همراه خواهد داشت. با گذشت مدت زمانی کوتاه، به علت عدم اعتماد به رهبر گروه، نیروهای جدید هم وارد فرایند استعفا میشوند. تا زمانی که رهبر سازمان یا تیم نتواند اعتماد کارکنان را جلب کند، این چرخه و آسیبهای ناشی از آن ادامه پیدا میکند.
ارتباطات میان گروهی تیم از بین میرود
بیاعتمادی موجب میشود که روابط در میان اعضای گروه دچار آسیب شود. اگر کارکنان نسبت به دستورات مدیریت شک داشته باشند، ارتباطات غیررسمی افزایش پیدا میکند. همچنین میزان شایعه و گفتگوهای غیرکاری در میان اعضا افزایش خواهد یافت. زمانی که به شایعات، اعتبار بیشتری نسبت به دستورالعملهای رسمی داده شود، اجرای چشمانداز شرکت به خطر میافتد. علاوهبراین، مطرحکردن مشکلات شخصی و خانوادگی بر مسائل کاری اولویت پیدا کرده و اهداف اصلی سازمان برای کارمندان بیاهمیت خواهد شد.
این موضوع، بهبود کار تیمی و افزایش کارایی در محل کار را برای تیم مدیریت دشوار میکند. بسیاری از مدیران ناکارآمد، از سادهترین روش برای رفع این موضوع استفاده میکنند. به این معنی که اقدام به اخراج اعضای قدیمی کرده و نیروهای جدیدی را استخدام میکنند. شاید بتوان گفت که چنین مدیرانی فقط صورتمسئله را پاک میکنند. درحالیکه بهترین روش این است که مهارتهای لازم برای مدیریت را بیاموزند. رهبری که قابلاعتماد بوده و مهارتهای لازم برای مدیریت را داشته باشد، برای سالهای طولانی، کارکنان ثابتی خواهد داشت.
اعضای تیم زبان مشترک برای ارائه دیدگاهها ندارند
عدم اعتماد میتواند منجر به ازدستدادن شغل برای اعضای تیم باشد. یکی از نیازهای اصلی برای انجام فعالیتهای تیمی، داشتن حس اعتماد به سایر اعضا و بهویژه به رهبر تیم است. اگر فردی نتواند نسبت به اعضای تیم خود اعتماد داشته باشد، نمیتواند عملکرد خوبی در فعالیتها تیمی از خود نشان دهد. چنین فردی توانایی برقراری ارتباط مفید با سایرین را نداشته و از ارائه بازخوردهای صادقانه واهمه دارد.
همچنین هرگونه رفتار دیگران برای او دارای ابهام است و نمیتواند به زبان مشترکی با سایر اعضا دست پیدا کند. شاید بتوان گفت که اعضای تیم، زبان مشترکی برای بیان نظرات و دیدگاههای خود ندارند. مهارت اصلی رهبر تیم آن است که میان اعضا، زبان مشترک ایجاد کند. بههمیندلیل، مدیران میتوانند جلسات فردی و گروهی مختلفی را با اعضای گروه تشکیل دهند. در بسیاری موارد، این جلسات موجب رفع چالشها و نگرانیهای مختلف خواهد شد. اگر در یک محیط، رهبران غیرقابلاعتماد فعالیت کنند، فرد امکان ارتباط با سایر اعضا را نداشته و انگیزه بیشتری برای ترک شغل خواهد داشت.
رهبران غیرقابلاعتماد چه عادتهایی دارند؟
همه ما ممکن است عادتهای خوب یا بد فراوانی داشته باشیم. این مسئله در شخصیتهای بزرگ هم دیده میشود؛ اما مسئله مهم این است که برخی از عادتها موجب میشوند فردی در نظر دیگران قابلاعتماد شود. درحالیکه بعضی از عادتها، موجب تبدیلشدن ما به یک فرد غیرقابلاعتماد میشود.
میتوان گفت که رهبران غیرقابلاعتماد کسانی هستند که بهواسطه برخی عادتها و ویژگیهای خود، زمینه بیاعتمادی را در دیگران ایجاد میکنند. یک رهبر غیرقابلاعتماد، نمیتواند تیم خود را با موفقیت مدیریت کند و در برخی موارد، ممکناست باعث فروپاشی یک گروه و ازبینرفتن ماهیت سازمان شود. در ادامه به ویژگیهای رهبران غیرقابلاعتماد اشاره خواهیم کرد.
بینش لازم برای اداره امور را ندارند
یکی از ویژگیهای افراد غیرقابلاعتماد، نداشتن بینش و چشمانداز مشخص است. آنها نمیتوانند الهامبخش تیم خود باشند، بههمیندلیل، باعث شکست گروه خواهند شد. البته یکی از اصلیترین دلایل این مسئله، عدم دانش کافی در حوزه مربوطه است؛ مدیری که مهارت لازم در حوزه فعالیت خود را داشته باشد، بهراحتی میتواند ایدههای مختلف اعضا تیم را بررسی کرده و مورد ارزیابی قرار دهد.
در برخی موارد، چنین رهبری میتواند از ایدههای خام، ایدههای جذاب و سودآور ایجاد کند. نداشتن مهارت لازم، علاوهبراینکه سازمان را از هدف اصلی دور میکند، انگیزه لازم برای تفکر و تلاش را نیز در اعضای تیم از بین میبرد. در چنین شرایطی، دو حالت را میتوان در نظر گرفت. اول اینکه اعضای خلاق تیم، تبدیل به افرادی تنبل و بیانگیزه شده و موجب تضعیف روحیه در سایر افراد میشوند. در حالت دوم، اعضای خلاق بهدنبال شغل دیگر و مدیر دیگری خواهند بود؛ در این صورت بهراحتی استعفا داده و مهارت خود را در سازمانهای دیگر، ارتقا میدهند.
بهموقع در محل کار خود حضور ندارند
اگر شما انتظار داشته باشید که کارمندان، 60 ساعت در هفته کار کنند، اما خودتان در زمان انجام فعالیتها حضور نداشته باشید، بدانید که شما یک مدیر غیرقابلاعتماد هستید. در بسیاری موارد، حضور رهبران تیم در میان اعضا، انگیزهای برای ادامه فعالیت خواهد بود. زمانی که نظارهگر فعالیتی هستید و اقدامی برای همکاری ندارید، شوق فعالیت در اعضای تیم را از بین خواهید برد. حضور بهموقع در محیط کار و نظارت بر روند فعالیت، حس ارزشمندی را در اعضای تیم ایجاد میکند؛ بههمیندلیل، باانرژی بیشتری فعالیت کرده و درنتیجه، بازدهی بیشتری خواهند داشت.
با اعضای تیم خود همدلی ندارند
فقدان همدلی، یکی دیگر از عادات رهبران غیرقابلاعتماد است. اگر شما بخواهید با زور و قدرت کارها را پیش ببرید، هرگز نمیتوانید رابطه خوب و قابلاعتمادی با گروه خود برقرار کنید. هریک از ما در زندگی، با چالشهای مختلفی روبهرو هستیم. نباید بهعنوان یک مدیر، اعضای تیم را مثل ربات فرض کرد؛ آنها انسان هستند و در زندگی شخصی خود مسائل مختلفی دارند. بهتر است برای نگرانیها و مشکلات اعضای تیم ارزش قائل باشید. زمانی که کارکنان بدانند برای مشکلات آنها و نیز خودشان ارزش قائل هستید، باانگیزه بیشتری فعالیت کرده و دلسوزی بیشتری برای سازمان خواهند داشت.
افراد غیرقابلاعتماد هدف مشخص و شفافی ندارند
اگر مشخص نباشد که هدف شما دقیقا چیست، نمیتوانید تیم خود را متحد کنید. زمانی که هدف وجود نداشته باشد، توانایی فعالکردن پتانسیل شما و کارمندان نیز وجود ندارد. داشتن هدف، هم برای شما بهعنوان مدیر تیم و هم برای سایر اعضا، مشخصکننده مبدا، مقصد و مسیر حرکت سازمان است. زمانی که چهارچوب کلی و هدف اصلی مشخص شده باشد، دستیابی به آن راحتتر خواهد بود.
داشتن هدف نشان میدهد که سازمان، برنامهریزیهایی دارد که بهدقت زیر نظر مدیر، درحال اجرا است. این مسئله در وهله اول، نشاندهنده قدرت مدیریت و رهبر تیم و سپس، ارزشمند بودن شرکت است.
غرور و تکبر از عادتهای اصلی رهبران غیرقابلاعتماد است
اگر رهبر گروه دچار غرور و تکبر بیش از حد باشد، نمیتواند در بین کارمندان خود صمیمت، تعهد و وفاداری را ایجاد کند. داشتن غرور، مانع از پذیرش ایدهها و طرحهای جدید میشود. در این صورت اعضای تیم، انگیزه لازم برای فعالیت هدفمند را ازدستداده و تمایلی برای بهبود وضعیت سازمان ندارند.
افراد متکبر، توان شنیدن انتقاد را ندارند؛ به همین دلیل وجود رهبرانی با این ویژگی، موجب میشود که هرروز میزان تنش در سازمان بیشتر شود. اگر جزو رهبران متکبر هستید، بدانید که در مدت زمانی کوتاه، سازمان از هدف اصلی خود دور شده و خسارت زیادی را به شما تحمیل خواهد کرد.
به توانایی اعضای تیم اطمینان ندارند
اگر رهبر گروه نسبت به تواناییهای کارمندان ایمان نداشته باشد، باعث تضعیف روحیه و بیاعتمادی در آنها خواهد شد. به یاد داشته باشید که بهعنوان یک مدیر، متناسب با اهداف سازمان، افرادی را استخدام میکنید که تواناییهای خاصی دارند؛ بهتر است به تواناییهای اعضای تیم ایمان داشته باشید.
وظیفه اصلی رهبر موفق این است که فعالیت اعضا را به بهترین شکل ساماندهی کرده و ارتباط موثری میان بخشهای مختلف ایجاد کند. زمانی که هماهنگی فعالیتها را بهدرستی انجام داده و به توان کارمندان خود ایمان داشته باشید، در مدتی کوتاه، به هدف موردنظر دست خواهید یافت.
آمادگی لازم برای مواجه با مسائل را ندارد
رهبرانی که برای پاسخگویی آماده نیستند و به جزئیات مسائل توجهی ندارند، باعث ناامیدی و بیاعتمادی کارمندان خواهند شد. رهبر موفق توانایی سازماندهی امور را دارد. اگر در زمان بروز مشکل، توانایی رفع آن را نداشته باشید، اعتبار خود را در میان اعضای تیم از دست خواهید داد و بهناچار در هر لحظه باید منتظر اتفاق و مسئله جدیدی باشید. بهتر است مهارت خود را برای مقابله با مسائل و حل آنها بالا ببرید؛ دراینصورت، چالشها برای شما تبدیل به فرصتی برای پیشرفت شده و سریعتر میتوانید به هدف موردنظر، دست پیدا کنید.
دیدگاه دیگران برای رهبران غیرقابلاعتماد، قابلدرک نیست
اگر مدیر گروه، فاقد مهارتهای شنیداری و درک دیگران باشد، در مواجهه با کارمندان به آنها احساس کمارزش بودن خواهد داد. برای اینکه بهتر بتوانید دیگران را درک کنید، در ابتدا باید شنونده خوبی برای نظراتشان باشید. دراینصورت است که با داشتن دقت بیشتر، میتوانید مطالب را ارزیابی کرده و تصمیمگیری درستی داشته باشید.
قدرت و اختیار لازم برای انجام کارها را ندارند
رهبرانی که فاقد اختیار و قدرت هستند، نمیتوانند تیم خود را بهدرستی مدیریت کنند و باعث فرسودگی تیم، فرایندهای غیرمولد و عدم رشد میشوند. باید با تصمیمات درست و رفتارهای بهموقع، نشان دهید که قدرت لازم برای پیشبرد اهداف سازمان را دارید.
مدیری که اختیارات لازم را نداشته باشد، با چالشهای مختلفی در مسیر رسیدن به هدف روبهرو خواهد بود. ضمن اینکه اعضای تیم، ارزشی برای عملکرد رهبر تیم قائل نشده و انگیزه فعالیت هم ندارند.
قدرت ارتباط با سایر سازمانها را ندارند
رهبران غیرقابلاعتماد، فاقد قدرت ارتباط هستند و نمیتوانند با گروه، محیطها و رسانهها، ارتباط خوبی برقرار کنند. در اغلب موارد، این افراد خود را بالاتر از دیگر سازمانها میدانند؛ بههمیندلیل، تمایلی به برقراری ارتباط با سایر گروهها ندارند.
از رشد و تکامل میترسد
یک مدیر غیرقابلاعتماد از تکامل فرار میکند. در مسیر تکامل مشکلات زیادی وجود دارد و در برخی موارد، ممکن است اشتباهاتی رخ دهد. چنین افرادی توانایی روبهروشدن با مشکلات را ندارند؛ ضمن اینکه از پذیرش اشتباه میترسند و در اغلب موارد، دیگران را مقصر اتفاقات میدانند.
این افراد، اعتماد کافی به خود و مهارتهای خود ندارند؛ چنین مسئلهای باعث میشود، اعضای تیم انگیزه خود برای رشد را ازدستداده و تمایلی به جبران اشتباه یا درسگرفتن از آنها، نداشته باشند.
نسبت به نیازهای کارمندان بیتفاوت هستند
بیتفاوتی نسبت به نیازهای کارمندان، از عادات رهبران غیرقابلاعتماد است. آنها توجهی به کارمندان و خواستههای آنها ندارند. این افراد، اعضای تیم را مانند رباتی در نظر میگیرند که فقط باید کار کنند. این مسئله باعث تضعیف روحیه در میان تیم شده و انگیزه لازم برای ادامه فعالیت را از آنها میگیرد.
جهتگیری مناسب برای رسیدن به اهداف ندارند
زمانی که هدف مشخص نباشد، مسیر رسیدن به آن هم نامشخص است؛ دراینصورت، برنامهریزی معنایی ندارد. اگر یک رهبر نتواند مسیر کلی رشد را درک کند، باعث بیاعتمادی کارمندان خواهد شد. همچنین، انگیزه کارمندان از بین رفته و در برخی موارد، تمایلی برای ادامه فعالیت با سازمان را ندارند.
نسبت به مشکلات بیتفاوت هستند
رهبرانی که نسبت به تمام مشکلات سازمان بیتوجه باشند، باعث ایجاد مشکلات بزرگی در آینده خواهند شد. چنین افرادی، علاوهبراینکه باعث تضعیف روحیه کارکنان میشوند، سرمایه مالی سازمان را هم نابود میکنند.
در فعالیتها ثبات و تمرکز ندارند
مدیران غیرقابلاعتماد، فاقد ثبات و تمرکز هستند. چنین ویژگیای در این افراد، جنبههای مختلفی را در برمیگیرد که اصلیترین آنها، عدم ثبات در تفکر، نظر و استدلال است.
عملکرد درست و بهموقعی ندارند
برخی از رهبران، نمیتواند در موقعیتهای مناسب، عملکرد درستی داشته باشند. کسی که بهطور مداوم موفقیت در نقشهای رهبری را تجربه کرده است، شانس بیشتری برای موفقیت دارد. مدیر موفق میداند که چه موقع، چه تصمیمی گرفته و چگونه عمل کند.
صمیمیت لازم برای برخورد با افراد را ندارد
صمیمیت و دوستی در محل کار، مزیت شماره یک موردنیاز برای حفظ کارمندان بااستعداد است. اگر توانایی لازم برای برقراری ارتباط با افراد، بهویژه اعضای تیم را نداشته باشید، در زمانی کوتاه، بسیاری از نیروهای خود را از دست خواهیدداد.
رفتارهای غیراخلاقی و نامناسب دارند
اگر یک رهبر دارای رفتارهای غیراخلاقی باشد، کارمندان را نسبت به خود و کسبوکار، دلسرد و بیاعتماد خواهد کرد. در سالهای اخیر با تغییر سبک زندگی، زنان وارد عرصه فعالیتهای اجتماعی شدهاند؛ بههمیندلیل، بسیاری از کسبوکارها از خانمها برای رونق صنعت خود استفاده میکنند.
این گروه از افراد جامعه، نیاز به امنیت دارند. مدیری که رفتار غیراخلاقی با این گروه از افراد داشته باشد، بهراحتی سازمان را از هدف اصلی خود دور خواهد کرد.
خود را برتر از دیگران میدانند
یکی دیگر از ویژگیهای مدیر غیرقابلاعتماد این است که تصور میکند از دیگران برتر است و همه چیز را میداند. بههمیندلیل، چنین افرادی احساس میکنند نیازی به مشورت ندارند و در همه امور نظر خود را به دیگران تحمیل میکنند. این شرایط، موجب میشود که اعضای تیم، انگیزه خود را ازدستداده و تمایلی به ارائه طرح و ایدههای جدید نداشته باشند.
بیش از اندازه نسبت به وظایف خود متعهد هستند
داشتن تعهد بیش از حد نسبت به سازمان، منجر به تعارض، عدم همسویی، احساس غرقشدن و در نهایت، عدم پیشرفت میشود. لازم است در برخی موارد، انعطاف داشته و کمی از چارچوبهای تعیین شده فاصله بگیرید. دراینصورت، بهتر میتوانید موضوع را بررسی کرده و اقدامات لازم را اعمال کنید.
چگونه با رهبران غیرقابلاعتماد برخورد کنیم؟
ممکن است شما در هر کسبوکار و شغلی، با رهبر غیرقابلاعتماد مواجه شوید. این مدیران باعث میشوند تا فرد نتواند در محیط شغلی خود، احساس اعتماد و آرامش کند. ازسوییدیگر، کارکنان نمیدانند که در برابر چنین افرادی باید چه کاری انجام دهند یا چگونه با او برخورد کنند. باید این موضوع را بدانید که مدیر شما ممکن است متوجه رفتارهای خود نباشد؛ زیرا کسی تابهحال به او تذکر نداده است.
قضاوت نکنید
اولین گام مهم در برخورد با رهبران غیرقابلاعتماد، قضاوتنکردن است. همچنین همیشه مشکل فقط از جانب مدیر نیست؛ بهتر است قبل از هر اقدام، نحوه برخورد و عملکرد خود را بررسی کنید. شما باید این را بدانید که ممکن است مدیر شما به علتهای گوناگونی همچون عوامل استرسزا، رفتارهای نادرست داشته باشد.
اگر مطمئن شدید که مشکل از جانب مدیر است، سعی کنید با آشنایی بیشتر با ویژگیهای شخصیتی مدیر خود و ایجاد همدلی، شایستگی او را دوباره ارزیابی کنید. حتی اگر از چیزی مطمئن شدید، درنظر داشتهباشید که رهبر گروه نیز مانند شما یک انسان است و تمام انسانها اشتباهاتی دارند.
در صورت امکان نقاط ضعف او را برطرف کنید
ممکن است حمایت از یک رهبر بد، غیرمعمول به نظر برسد؛ اما جنگیدن با او هیچ نتیجهای نخواهد داشت. افشای بیکفایتی او فقط باعث آسیب به اعتبار شما خواهد شد.
برای مثال اگر مدیر شما در جلسات دیر حاضر میشود، به او پیشنهاد دهید که جلسه بعدی را شما بهجای او شروع کنید. اگر رئیس شما بهصورت مکرر نظرات خود را تغییر میدهد و یا فرد فراموشکاری است، تعاملات خود را یادداشت کنید تا در صورت تعارض، بتوانید به آنها مراجعه کنید.
همچنین اگر مدیر شما فردی است که دیر پاسخ میدهد، منتظر پاسخ او نباشید و به کار روی پروژه ادامه دهید. شما با انجام کارهایی مشابه با نمونههای ذکر شده میتوانید علاوهبر کمک به موفقیت رئیس خود، پایه محکمی برای موفقیتهای بیشتر خودتان ایجاد کنید.
تاثیرپذیر نباشید
شما هرگز نباید اجازه دهید که رفتارهای رهبران غیرقابلاعتماد، بهانهای برایتان باشد. در برخی موارد، افراد ممکناست به دلیل قرارگرفتن در معرض رفتارهای بد مدیر خود، احساس سستی و خستگی کنند و عملکرد پایینی داشته باشند. شما میتوانید در محیط خارج از کار، هرچقدر که میخواهید استراحت کنید؛ اما در محیط کار باید سعی کنید شاداب باشید و روی عملکرد خود متمرکز شوید.
درست است که تسلیمشدن در چنین موقعیتهایی بسیار آسانتر از مقاومت است؛ اما این کار تنها صداقت شما را تضعیف میکند. اگر مدیرگروه شما فریاد میزند، شما با فریاد واکنش نشان ندهید؛ یا برای مثال، اگر خود را کوچک میکند شما در برخورد با او رفتاری آرام و حرفهای داشته باشید. در واقع، شما باید سعی کنید، همانند رهبری رفتار کنید که آرزو میکنید رئیس شما آنگونه باشد.
همچنین اگر در مرحلهای احساس کردید که به بنبست رسیدید و روشهای منطقی برای برخورد با او به اتمام رسیده است، از شایعهسازی یا بددهنی، خودداری کنید. در عوض تلاش کنید، روشهای مناسب برای ثبت شکایات در منابع انسانی را دنبال کرده و هر مرحله از راه را مستند کنید.
ترجیحات آنها را بشناسید و همکاری را فراموش نکنید
یکی دیگر از روشهای برخورد با رهبران غیرقابلاعتماد، شناخت ترجیحات و سبکرفتاری آنها است. برای مثال، دقت کنید که آیا او برای پردازش اطلاعات به زمان نیاز دارد یا اینکه دوست دارد چگونه با دیگران ارتباط برقرار کند. هرچه بیشتر بتوانید سبک خود را با سبک رئیس خود درهنگام برقراری ارتباط هماهنگ کنید، او واقعا آنچه را که میگویید میشنود. روشهای ارزیابیهای شخصیتی نیز بسیار مفید هستند و به شما کمک میکنند سبک خود را تطبیق دهید و از فشارهای زیاد در امان بمانید.
مراقب خود باشید
کارکردن و حضور در محیطی که رهبر غیرقابلاعتمادی داشته باشد، میتواند برای سلامتی شما مضر باشد. درواقع، این تصمیم با خود شما است که در آن محیط بمانید یا استعفا دهید. سعی کنید روی چیزهایی تمرکز کنید که شما را از شغلی که دارید خوشحال میکند. ما میتوانیم هر روز سرکار بیاییم و به این رئیس نالایق توجه کنیم، یا به افرادی که هر روز از دیدنشان خوشحالیم یا به کارهایی که از آنها لذت میبریم تمرکز کنیم؛ البته اگر قادر به انجام آن نیستید، خود را رنج ندهید و بهدنبال کار با یک رئیس یا یک کارفرمای جدید باشید.
کلام آخر
برخی افراد در موقعیت رهبری و یا مدیریت یک گروه، رفتارهایی از خود نشان میدهند که باعث بروز بیاعتمادی و ناامیدی میشوند. عادتهایی همچون نداشتن بینش، درکنکردن دیگران، غرور و تکبر، باعث میشوند تا یک فرد، به رهبری غیرقابلاعتماد تبدیل شود.
اگر شما هم در سمت مدیریت قرار دارید، بد نیست کمی عملکرد خودتان را بررسی کنید. همچنین، اگر فردی هستید که با مدیری غیرقابلاعتماد کار کردهاید، تجربه خود را با دیگر مخاطبان ما، به اشتراک بگذارید.