میانسالی و پیدا کردن معنای زندگی در بحران میانسالی
آیا تا به حال خود یا اطرافیانتان به بحران میانسالی دچار شدهاید؟ بسیاری از افراد فکر میکنند که این اتفاق هرگز برای آنها نخواهد افتاد؛ اما هرکسی ممکن است دیر یا زود به آن دچار شود. بحران میانسالی معمولا در سنین 45 تا 55 سالگی رخ داده و منجر به تغییر هویت و کاهش اعتماد به نفس میشود. اما بحران میانسالی چیست و چرا به وجود میآید؟
در این مقاله از مجله ایده آل مگ، با بحران میانسالی در زنان و مردان آشنا میشویم و علائم آن را بررسی میکنیم. در ادامه با ما همراه باشید.
بحران میانسالی چیست؟
بحران میانسالی به معنای تغییر هویت و اعتماد به نفس فرد است، که میتواند در میانسالان 45 تا 65 ساله رخ دهد. این پدیده یک بحران روانی محسوب میشود و موارد منفی مانند پیر شدن، اجتنابناپذیر بودن مرگ و حتی عدم موفقیت در زندگی را برای فرد، به یک مسئله مهم تبدیل میکند.
این حس شکست خوردگی و ناامیدی میتواند باعث ایجاد افسردگی شدید، پشیمانی، اضطراب زیاد، تمایل به دوباره جوان شدن، ایجاد تغییرات جدی در سبک زندگی فعلی یا تمایل به تغییر تصمیمات و رویدادهای گذشته شود. بحران میانسالی در مردان، 3 تا 10 سال و در زنان، 2 تا 5 سال طول میکشد.
آیا بحران های میانسالی واقعی است؟
از نظر برخی روانشناسان، بحران میانسالی حقیقت دارد؛ اما همه دچار آن نمیشوند. در واقع، پژوهشها نشان میدهد که بحران میانسالی برای بیشتر مردم جهان اتفاق نمیافتد.
تعدادی دیگر از محققان معتقدند که بحران میانسالی یک تلقین اجتماعی است. بسیاری از افراد احساس میکنند که قرار است بعد از چهل سالگی دچار نوعی بحران روانی شوند و به همین دلیل، بحران میانسالی واقعا برایشان اتفاق میافتد.
به طور میانگین از هر چهار نفری که دچار بحران میانسالی شدهاند، اکثریت قریب به اتفاق میگویند که این بحران به جای سن و سال، ناشی از یک رویداد مهم بوده است. رایجترین رویدادهایی که باعث بحران میانسالی در افراد میشوند شامل طلاق، از دست دادن شغل، مرگ عزیزان و نقل مکان هستند.
چرا بحران میانسالی اتفاق می افتد؟
از نظر بسیاری از افراد، میانسالی زمان تغییر روابط و نقشها است. چرا که در این دوران بعضیها باید از والدین سالمند و بیمار خود مراقبت کنند. برخی دیگر شاهد ترک خانه توسط فرزندان خود خواهند بود و این احساس که بچههایشان خیلی سریع بزرگ شدهاند، ممکن است آنها را دچار بحران روانی کند.
میانسالی ممکن است برای برخی افراد زمان پشیمانی و حسرت باشد. این افراد به گذشته خود نگاه میکنند و از خود میپرسند که اگر راه دیگری را در پیش میگرفتند، زندگی آنها چگونه میشد. حتی ممکن است از انتخاب یک مسیر شغلی یا دست نیافتن به زندگیای که قبلا رویای آن را داشتند، به شدت پشیمان شوند.
در مقابل، افراد هدفگرا و خوشبین ممکن است به روزهای شاد زندگی خود فکر کرده و بخواهند دوباره آنها تجربه کنند. به همین دلیل تلاش میکنند در نیمه دوم زندگی خود، سبک زندگیشان را به شدت تغییر دهند تا به موفقیتهای بزرگ برسند.
و در آخر، روند پیری در دوران میانسالی خودش را بیشتر از هر زمان دیگری نشان میدهد. برخی از افراد ممکن است دچار بیماری شوند یا کاهش تواناییهای جسمانی خود را به وضوح احساس کنند.
افسردگی در مقابل بحران میانسالی
برخی از افراد ممکن است در دوران میانسالی دچار افسردگی شوند و گمان کنند که درگیر بحران میانسالی شدهاند.
طبق اعلام «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری» ایالات متحده آمریکا، زنان 40 تا 59 ساله دارای بیشترین میزان افسردگی نسبت به سایر گروههای سنی و جنسیتی هستند و مردان میانسال نیز بیشتر از سایر افراد خودکشی میکنند.
به علاوه، افسردگی میانسالی ارتباطی با رفتار هدفمند ندارد. یعنی شخص نمیتواند با تلاش یا تمایل خودش به افسردگی دچار شود یا از آن عبور کند. در حالی که بحران میانسالی شامل رفتارهای تند و عجولانه است؛ چرا که فرد میخواهد جوانی از دست رفته خود را پس بگیرد و زندگی بهتری داشته باشد.
علائم بحران میانسالی در مردان و زنان
بحران میانسالی در زنان و مردان متفاوت است؛ چرا که عوامل استرسزای این دو جنس نیز با هم تفاوت دارند. در فرهنگ غربی، یک کلیشه درباره بحران میانسالی در مردان وجود دارد: مردی که در بحران میانسالی به سر میبرد، ممکن است به دنبال خرید اقلام لوکس مانند ماشینهای عجیب و غریب یا صمیمیت با زنان جوانتر باشد.
یکی از ویژگیهای اصلی و مشترک بحران میانسالی در مردان و زنان، این است که تصور میکنند دوران میانسالی برایشان منفی و استرسزا خواهد بود.
بیشتر علائم بحران میانسالی در مردان و زنان مشترک است. این علائم عبارتاند از:
- احساس عدم موفقیت در زندگی
- یادآوری مزمن گذشته و خاطرات
- احساس کسالت، پوچی و بیمعنا بودن زندگی
- اقدامات تکانشی و غالباً عجولانه
- نگرانی بیش از حد درباره ظاهر خود
- تغییرات چشمگیر در رفتار، ظاهر و سبک زندگی
- خیانت زناشویی یا افکار مداوم در مورد خیانت
- مقایسه دائمی خود با دیگران (به خصوص افراد شادتر یا موفقتر)
- احساس حسرت و پشیمانی شدید
- از دست دادن انگیزه نسبت به فعالیتها و اهداف مورد علاقه
- تفکرات عجیب درباره مرگ، معنای زندگی و دیگر مفاهیم وجودی
مردان همچنین ممکن است از دست دادن میل جنسی، اختلال نعوظ، کاهش سطح تستوسترون و احساس غم و اندوه را تجربه کنند. زنان نیز میتوانند علاوه بر علائم بالا با انزوا، احساس تنهایی، عدم تمرکز، نارضایتی دائمی، احساس گناه و … مواجه شوند.
پیامدهای بحران میان سالی
بحران میانسالی پیامدهایی دارد که نه تنها گریبان خود فرد را میگیرند، بلکه خانواده و اطرافیان او را نیز تحت تأثیر قرار میدهند.
هنگامی که فردی در خانواده از بحران میانسالی رنج میبرد، رفتار او ممکن است برای نزدیکانش غیرقابل تحمل، شرمآور و دردناک باشد. این امر بر همه اعضای خانواده تأثیر میگذارد؛ چرا که سبک زندگی قبلی به طور کامل نقض خواهد شد.
فرد مبتلا به بحران میانسالی ممکن است خانه را ترک کند، یا از نظر احساسی برای همسر و فرزندانش در دسترس نباشد.
همچنین امکان دارد میل خود را به کار کردن از دست بدهد، یا حتی دچار ولخرجی شدید شود. به همین دلیل، به وضعیت مالی خانواده ضربه جدی وارد شده و اعضا باید با تنگنای مالی کنار بیایند.
این مشکلات نه تنها بر روح و روان زوج تأثیرات مخربی دارد، بلکه باعث پرخاشگری، ناراحتی، انزوا و افسردگی فرزندان نیز خواهد شد. حتی اگر خانواده دچار طلاق یا از هم پاشیدگی نشود، احتمالا مشاجرات متعددی رخ خواهد داد. گاهی اوقات این تنشها به درگیری فیزیکی تبدیل میشوند.
آشفتگی و استرس مداومی که خانواده در بحران میانسالی متحمل میشود، میتواند برای افراد مشکلات جسمی نیز ایجاد کند. چرا که استرس نه تنها بر روان ما، بلکه بر سلامت جسممان نیز تأثیر منفی میگذارد.
استرس میتواند اشتها و کیفیت خواب را تغییر دهد و حتی باعث افزایش شدید فشار خون شود؛ که خطر حمله قلبی و سکته را در پی خواهد داشت.
چگونه با آن برخورد کنیم؟
کنار آمدن با بحران میانسالی چالش برانگیز است. زیرا احساسات فرد به او میگویند که چیزی اشتباه است و باید فوراً اصلاح شود. اگر این احساسات کنترل نشوند، باعث تصمیم گیریهای عجولانه شده و زندگی فرد را به هم میریزند. برای کنترل بحران میانسالی نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
احساسات خود را بپذیرید
قبل از هر چیزی، باید با خود و زندگیتان صلح کنید. اگر نمیتوانید احساسات خود را کنترل کنید و با آنها کنار بیایید، لازم است با یک روانشناس مشورت کنید. چرا که بسیاری از علائم بحران میانسالی با افسردگی، اختلالات اضطرابی و عدم تعادل هورمونی مشترک است.
در صورتی که واقعا دچار بحران میانسالی شده باشید، روانشناس به شما کمک میکند تا با غم و اندوه کنار بیایید، اضطراب را مدیریت کنید و برای دستیابی به موفقیتهای بیشتر برنامهریزی داشته باشید.
مصرف مکملهای حاوی ویتامین و مواد معدنی (تحت نظر پزشک) نیز میتواند به شما در پرانرژیتر شدن، بهبود کیفیت خواب شبانه و همچنین کاهش اضطراب کمک کند.
یک راهکار دیگر برای دستیابی به آرامش و صلح درون، نوشتن است. هر آنچه را که در طول زندگی خود انجام دادهاید بنویسید.
از چیزهای بزرگ مانند جوایز، مدارک و عناوین شغلی گرفته تا اتفاقات بدی که رخ داده است، افرادی که دوستشان داشتهاید، مکانهایی که سفر کردهاید، کارهایی که داوطلب شدهاید، کتابهایی که خواندهاید، گیاهانی که پرورش دادهاید و غیره. این کار باعث میشود تا به گذشته خود احترام بگذارید.
مرحله بعدی این است که گامهایی در جهت رقم زدن آیندهای بهتر بردارید. یادتان باشد که هیچوقت برای تبدیل شدن به آنچه که میخواستید باشید، دیر نیست.
برای کارهایی که در گذشته انجام ندادهاید، خود را سرزنش نکنید و به تجربیات و احساسات گذشته خود احترام بگذارید. همه این اتفاقات بخشی از تکامل روح شما بودهاند.
برای رسیدن به اهداف و علایق خود میتوانید دورههای آنلاین بگذرانید، تحقیق کنید، کتاب بخوانید، از افراد کاربلد کمک بگیرید یا حتی به صورت تجربی وارد بازار کار و اجتماع شوید.
روابط خود را بررسی کنید
با دیگران مهربان باشید و تصمیمات عجولانه نگیرید. رفتارهای عجولانه نه تنها میتوانند برای خودتان مشکل ایجاد کنند، بلکه باعث آزردهخاطر شدن دیگران نیز خواهند شد. بعد از اینکه مطمئن شدید که با اعضای خانوادهتان رابطه خوب و سالمی دارید، دایره دوستان خود را بررسی کنید.
همواره با دوستان صادق، مهربان و صمیمیتان در ارتباط باشید و با آنها صحبت کنید. اگر اطراف خود دوستان خوبی داشته باشید، گذراندن دوره میانسالی بسیار راحتتر و لذت بخشتر خواهد بود.
این امر به خصوص برای بانوان صدق میکند. زنانی که در کنار دوستانشان زندگی میکنند، نسبت به دیگران از احساس رفاه بیشتری برخوردارند.
بعد از بررسی ارتباط خود با دوستانتان، نوبت آن است که میزان ارتباطتان با طبیعت را بررسی کنید. مطالعات نشان میدهد که گذراندن وقت در خارج از منزل حتی برای چند دقیقه در روز، میتواند روحیه شما را بهتر کند و باعث ایجاد احساس خوشبینی و امیدواری شود.
اگر برایتان مقدور است، هر هفته به جنگل یا ساحل بروید. ورزش کردن در فضای باز نیز با غم و اضطراب مبارزه میکند.
چه زمانی باید به دنبال کمک گرفتن از متخصصین باشیم؟
بحران میانسالی کنترلشده میتواند باعث تمایل فرد به پیشرفت شود و تغییرات مثبتی را در زندگی او ایجاد کند. در چنین مواردی، نیازی به مراجعه به روانشناس نیست. اما در صورتی که به بحران میانسالی مبتلا شدهاید و علائم ناراحت کنندهای را تجربه میکنید، لازم است از متخصصین کمک بخواهید.
این علائم عبارتاند از:
- ناراحتی احساسیتان خوابیدن را برای شما دشوار کرده است
- به دلیل احساسات منفی، دچار کم یا زیاد شدن اشتها شدهاید
- نمیتوانید در محل کار تمرکز کنید
- استرس یا تغییرات خلق و خوی شما بر روابطتان تأثیر منفی گذاشته است
- علاقه خود را به فعالیتهای تفریحی و سرگرمی از دست دادهاید
چگونه به عزیزان خود کمک کنیم؟
اگر گمان میکنید که یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان دچار بحران میانسالی شده است، میتوانید کارهای زیر را برای حمایت از ایشان انجام دهید:
- شنونده خوبی باشید: به فرد اجازه دهید تا درباره ناراحتیهایش آزادانه صحبت کند. او را قضاوت نکنید و اگر پیشنهادی دارید، بعد از اتمام صحبتهای فرد پیشنهادتان را بیان کنید.
- نگرانی خود را ابراز کنید: از گفتن جملاتی مانند «فکر کنم دچار بحران میانسالی شدهای!» خودداری کنید. در عوض، چیزی شبیه به این بگویید: «احساس میکنم مثل همیشه نیستی. خوبی؟». به این ترتیب فرد میانسال احساس میکند که برای اطرافیانش باارزش و دوستداشتنی است.
- اهمیت کمک گرفتن از دیگران را به فرد گوشزد کنید: شخص را تشویق کنید تا به یک پزشک معتبر مراجعه کند. چرا که ممکن است یک مشکل جسمانی در پشت تغییراتی که در فرد مشاهده میکنید وجود داشته باشد. به عنوان مثال، بیماری تیروئید میتواند باعث تغییر خلق و خو شود. بیماری آلزایمر نیز در مراحل اولیه فرد را دچار تغییرات اخلاقی میکند. پزشک میتواند با بررسی سلامت جسمانی فرد، مسائل پزشکی را رد کرده و تعیین کند که آیا ارجاع به روانشناس ضروری است یا خیر.
- در صورت تهدید به خودکشی به دنبال کمک فوری باشید: اگر فرد مبتلا به بحران میانسالی تهدید میکند که به خود یا افراد دیگر آسیب میرساند، فوراً مداخله کنید. در صورتی که صحبتهای منطقی و اصولی جوابگو نباشد، لازم است فرد را برای ارزیابی به اورژانس ببرید. اگر فرد از رفتن به بیمارستان خودداری کرد، با آمبولانس تماس بگیرید و او را به حال خود رها نکنید.
اگر احساس میکنید که قادر به کمک به شخص میانسال نیستید، خودتان به روانشناس مراجعه کنید و از او راهنمایی بخواهید. روانشناس به شما خواهد گفت که چگونه باید به فرد مبتلا به بحران میانسالی آرامش دهید و در صورت لزوم، او را به مراجعه به روانشناس ترغیب کنید.
کلام آخر
در مجموع، بحران میانسالی یک بحران روانی است که در دوره میانسالی برای مردان و زنان اتفاق میافتد. بحران میانسالی باعث میشود که فرد نسبت به زندگی خود بدبین، ناراضی و پشیمان شود. بیشتر مردم بحران میانسالی را به سرعت پشت سر میگذارند و تعادل خود را به دست میآورند. اما برخی دیگر دچار افسردگی شده و دست به تصمیمات و اشتباهات جبرانناپذیری میزنند.
در ادامه، برخی از رایجترین سؤالاتی که راجع به بحران میانسالی مطرح میشود را بررسی خواهیم کرد.
سؤالات متداول
علائم بحران میانسالی چیست؟
علائم بحران میانسالی میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد؛ اما به طور کلی موارد زیر را در بر میگیرد:
- کاهش شادی و رضایت از زندگی
- بیهدفی یا احساس نرسیدن به اهداف
- شک به خود و کاهش اعتماد به نفس
- سرخوردگی نسبت به مسئولیتهای زندگی
- خستگی و نارضایتی از روابط، شغل یا حتی زندگی
- نگرانی بیش از حد درباره چهره، اندام و پوشش
- افکار در مورد مرگ، معنای زندگی و دیگر مفاهیم وجودی
- تغییر سطح انرژی (از بیقراری گرفته تا خستگی غیرمعمول)
- کاهش انگیزه برای دنبال کردن اهداف و فعالیتهای مورد علاقه
- تغییرات خلقی از جمله عصبانیت، تحریکپذیری و ناراحتی
- رفتارها و تصمیم گیریهای ناگهانی
- تغییر در میل جنسی
بحران میانسالی برای یک مرد چیست؟
بحران میانسالی مردان میتواند در سنین 45 تا 64 سالگی رخ دهد. این بحران روانی معمولا ناشی از زیر سؤال بردن موفقیتهای فردی یا پشیمانی از عدم انجام اقدامات کافی برای بهبود زندگی است. این بحران میتواند باعث ایجاد احساس نارضایتی از شغل، ازدواج یا ظاهر جسمانی شده و تصمیم گیریهای عجولانه و تغییرات خلقی را در پی داشته باشد.
مردان مبتلا به بحران میانسالی همچنین ممکن است از دست دادن میل جنسی، اختلال نعوظ، تمایل به رفتارهای پرخطر، کاهش سطح تستوسترون و احساس غم و اندوه شدید را تجربه کنند. اگر این بحران به درستی کنترل نشود، نه تنها برای خود فرد ایجاد افسردگی میکند بلکه ممکن است باعث از هم پاشیدن خانواده وی نیز بشود.
بحران میانسالی برای یک زن چیست؟
طبق نظرسنجیها، حدود 13 درصد از زنان میانسال گزارش میدهند که در دوران میانسالی دچار تحولات احساسی شدهاند. بحران میانسالی در زنان بیشتر حول محور ویژگیهای ظاهری میچرخد. معمولا زنان در این دوره دائما نگران ظاهر و جذابیت خود بوده و از پیری هراس دارند.
حتی ممکن است وظایف خانهداری و فرزند پروری خود را رها کنند؛ چرا که معتقدند به اندازه کافی از زندگیشان لذت نبرده و به اهداف جوانی خود نرسیدهاند. بحران میانسالی کنترل نشده در زنان میتواند باعث انزوا، انحراف و افسردگی شود.
در بحران میانسالی چه اتفاقی می افتد؟
افرادی که دچار بحران میانسالی هستند از پیری و مرگ هراس داشته و معمولا برخی از مسئولیتهای خود را به نفع تفریح کنار میگذارند. این کار باعث میشود تا دوباره احساس جوانی کنند. در مقابل، افراد هدفگراتر خود را وادار به انجام فعالیتهای جدید و گاهاً دشوار میکنند تا موفقیتی که در جوانی به آن دست نیافتند، در میانسالی ببینند.
در نتیجه، این بحران در برخی افراد خود را به صورت اندوه، ناامیدی و گوشهنشینی نشان میدهد و در برخی دیگر، به شکل بیقراری و انجام فعالیتهای جدید و عجیب بروز پیدا میکند.
بحران میانسالی چه مدت طول می کشد؟
بحران میانسالی در مردان 3 تا 10 سال و در زنان 2 تا 5 سال طول میکشد. البته با کمک گرفتن از متخصصین بهداشت روان و در پیش گرفتن سبک زندگی مناسب، میتوان این مدت زمان را تا حد زیادی کاهش داد.