علت بی انگیزگی چیست؟ راه درمان و مقابله با آن
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که انگیزه هیچ کاری را نداشته باشید و به جای سر و سامان دادن کارها، ساعتها در یک گوشه بنشینید و به چیزی خیره شوید؟
همه افراد گاهی اوقات دچار بی انگیزگی میشوند، اما اگر این مشکل دائمی باشد و به آن رسیدگی نشود، روی همه جنبههای زندگی تاثیر میگذارد.
تحقیقات نشان میدهد که داشتن انگیزه عملکرد کارمندان را 20 درصد و سودآوری کسب و کار را 21 درصد افزایش میدهد؛ اما متاسفانه 15 درصد کارکنان شرکتها بی انگیزه هستند.
اگر از بیحالی و بی انگیزگی خسته شدهاید و میخواهید انرژی لازم برای کار روی اهداف و برنامههای خود را داشته باشید، این مقاله از ایده آل مگ را تا انتها بخوانید.
در این مطلب شما را با بی انگیزگی و دلایل بروز آن و همچنین راههای درمان کمبود انگیزه آشنا میکنیم.
بی انگیزگی چگونه تعریف میشود؟
انگیزه با سه مولفه جهت، پافشاری و شدت مشخص میشود؛ یعنی رفتار فرد باانگیزه دارای جهت و هدف مشخص است، فرد برای رفع موانع پافشاری میکند و در صورت لزوم میتواند با شدت عمل رسیدن به اهداف را تسریع کند.
فرقی ندارد که انگیزه از اشتیاق و هیجانی ناشی شود یا از ناامیدی و نارضایتی، در هر صورت میل شما به انجام دادن یک کار بر تمایلتان به انجام ندادن آن غلبه میکند.
بی انگیزگی به این معنی است که نسبت به انجام کارها بیعلاقه هستید. برای مثال، به بهانههای مختلف در محل کار خود حاضر نمیشوید، کارها را به موقع به پایان نمیرسانید، در جلسات مهم شرکت نمیکنید، از دوستان خود دوری میکنید، به باشگاه نمیروید و…
در محل کار، بیشتر افراد از نظر انگیزه مراحل زیر را طی میکنند:
باانگیزه بیفایده
در ابتدای کار، کارمند میخواهد ثابت کند که کارفرما برای استخدام او تصمیم درستی گرفته است. او باانگیزه اما ناکارآمد است، چون نمیداند که باید چه کاری انجام دهد. در این مرحله، کارمند به راحتی فرهنگ سازمان را میپذیرد و به همین دلیل آموزش اهمیت زیادی دارد.
او همه کارهای مثبت و منفی خود را آموزش میدهد و کارمند جدید به سرعت تمام اشتباهات سرپرست را میآموزد، چون این همان چیزی است که به او آموزش داده شده است. به این ترتیب، شرکت فرصت آموزش درست کارمند خود را از دست میدهد.
باانگیزه مفید
این مرحلهای است که کارمند یاد گرفته است چه کاری باید انجام دهد و آن را باانگیزه و انرژی انجام میدهد.
بیانگیزه مفید
پس از مدتی، سطح انگیزه شروع به پایین آمدن میکند و کارمند با اینکه واقعا بیانگیزه است، کار خود را انجام میدهد تا کارفرما دلیلی برای اخراج او نداشته باشد.
کارمندان از اینجا یا به مرحله دوم برمیگردند یا خود به خود وارد مرحله چهارم میشوند که با بی انگیزگی و کاهش اثربخشی همراه است.
هدف کارفرما باید این باشد که از طریق برنامههای آموزشی مناسب و راهکارهای تشویقی فرد را به مرحله دوم برگرداند. کارکنان نباید بیش از حد در مرحله سوم بمانند، چون شروع به خرابکاری میکنند و با انتشار افکار منفی باعث تضعیف روحیه دیگران میشوند.
بیانگیزه بیفایده
در این مرحله کارفرما چارهای جز اخراج کارمند ندارد که به هر حال ممکن است مناسبترین تصمیم باشد.
مهمترین عوامل بی انگیزگی کدامند؟
کمبود انگیزه مشکلی است که همه افراد ممکن است در برههای از زندگی آن را تجربه کنند. نداشتن انگیزه به معنی بد بودن یا تنبل بودن شما نیست. خوشبختانه، قرار نیست همیشه با این احساس دست و پنجه نرم کنید.
راهکارهای زیادی وجود دارند که میتوانند به تغییر این احساس کمک کنند، اما قبل از یادگیری آنها باید بفهمید که علت بی انگیزگی شما چیست.
ترس از شروع
برای بیشتر افراد، کمبود انگیزه با اهمالکاری مرتبط است. شروع کردن برای بیشتر ما سخت است و معمولا به قدری کار را به تعویق میاندازیم که فرصت از دست برود و فشار کار ما را مجبور به انجام آن کند.
نداشتن مهارت یا دانش کافی
اگر مهارت یا اطلاعات لازم برای تکمیل یک پروژه یا دستیابی به هدف را نداشته باشید، احتمالا تمایل خود را برای کار روی آن موضوع از دست میدهید.
فشار
شما احساس میکنید مسئولیتها و تعهداتی که بر عهده دارید آنقدر زیاد و طاقتفرسا هستند که قادر به انجام آنها نیستید.
نارضایتی
شما به کار خود یا آنچه که در زندگیتان میگذرد کاملا بیعلاقه هستید یا نسبت به آن احساس رضایت نمیکنید. به عبارت دیگر، زندگی هیچ شادی یا لذتی برای شما به ارمغان نمیآورد.
نداشتن هدف
شما احساس میکنید که زندگی یا کارتان فاقد معنا است و دلیلی برای تحقق بخشیدن به آن وجود ندارد. زندگی برای شما سطحی، بدون هدف و بدون شور و شوق به نظر میرسد.
وقتی ندانید از زندگی چه میخواهید و قرار است به کجا برسید، به سختی میتواند انگیزه خود را برای ادامه زندگی حفظ کنید. اگر هدفی برای تلاش کردن نداشته باشید، دلیلی برای بلند شدن و کار کردن ندارید. انگیزه زمانی شکل میگیرد که دلیل خود را برای انجام هر کاری بدانید.
داشتن اهداف غیرواقعی
تعیین اهداف غیرواقعی یکی از دلایل رایج بی انگیزگی است. اگر هدفی که برای خودتان مشخص میکنید خیلی سخت و دور از ذهن باشد، نمیتوانید به آن برسید؛ به همین دلیل، برای شروع کار انگیزه کافی نخواهید داشت.
انگیزه از تعیین چالشهای شخصی که باید برای آنها تلاش کنید، ناشی میشود؛ اما این چالشها نباید دور از دسترس باشند.
عدم تمرکز
اینکه دائما از یک شاخه به شاخه دیگر بپرید، مانع اتمام کار میشود. اگر در حین کار زنگ تلفنتان به صدا در بیاید، دائما ایمیلتان را چک کنید، به گشت و گذار در شبکههای اجتماعی بپردازید و… تمرکزتان کم میشود.
وقتی با عدم تمرکز مواجه هستید، احساس میکنید شکست خوردهاید یا توانایی انجام کار را ندارید که همین موضوع انگیزه را کاهش میدهد و از اتمام کار جلوگیری میکند.
عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین
شما نسبت به خودتان یا تواناییهایتان احساس خوبی ندارید و نگران هستید که نتیجه اقدامات شما چیزی جز ناامیدی، خجالت یا احساس گناه به دنبال نداشته باشد. این موضوع به عزت نفس پایین ربط دارد.
وقتی نسبت به خودتان شک و تردید دارید، شروع کار برایتان سخت میشود؛ چون از قبل به این نتیجه رسیدهاید که شکست میخورید. در مقابل، وقتی روی مهارتها و استعدادهای واقعی خود تمرکز میکنید، انگیزه و اعتماد به نفس شما بیشتر میشود.
محیط اطراف
محیط میتواند انگیزه شما را افزایش دهد یا برعکس باعث بی انگیزگی شود. فضایی که در آن کار میکنید میتواند انرژی شما را تخلیه کرده و غمگینتان کند یا به شما انرژی ببخشد.
اگر تمام روز در یک اتاق تنگ و تاریک بنشینید، انگیزه زیادی برای انجام کارها نخواهید داشت. این موضوع در مورد مردم هم صدق میکند. افراد منفینگر نقش پررنگی در کمبود انگیزه دارند.
افسردگی
افسردگی و بی انگیزگی با هم ارتباط دارند. اگر افسرده باشید، به احتمال زیاد به تدریج انگیزه خود را از دست میدهید. افسردگی انرژی جسمی و روحی شما را از بین میبرد و انگیزه داشتن را تقریبا غیرممکن میکند.
بیماری
اگر به یک بیماری جسمی مبتلا هستید یا به تازگی بهبود پیدا کردهاید، انرژی شما کم است و نمیتوانید مثل همیشه باانگیزه به کارهایتان رسیدگی کنید.
مهمترین علائم بی انگیزگی کدامند؟
کمبود انگیزه میتواند در شما علائم و نشانههای مختلفی ایجاد کند که معمولا شامل موارد زیر میشوند:
- برای انجام یا تکمیل کارها انرژی و اشتیاق کمی دارید.
- نسبت به بسیاری از جنبههای زندگی بیعلاقه میشوید. برای مثال، آشنایی با افراد جدید یا تجربه کارهای جدید شور و شوق خاصی در شما ایجاد نمیکند و در حقیقت نسبت به آنها بیتفاوت هستید. حتی ممکن است هیچ علاقهای برای انجام کارهای شخصی خود نداشته باشید.
- از اطرافیان دوری میکنید و بیشتر اوقات تنها هستید.
- احساس میکنید که کنترلی روی دنیای اطراف خود ندارید.
- مضطرب هستید و احساس ناامیدی میکنید.
- فقط روی اشتباهات یا افکار منفی تمرکز میکنید.
- روابط شخصی شما و همچنین عملکردتان در مدرسه، دانشگاه یا محل کار تحت تاثیر قرار میگیرد.
- در محل کار فقط از دستورات پیروی میکنید و برای بهتر شدن روند کار هیچ ایده یا پیشنهادی نمیدهید.
درمان کمبود انگیزه
واکنش شما به بی انگیزگی اهمیت زیادی دارد. در این شرایط مهم است با خودتان مهربان باشید و به جای سرزنش کردن خود به دنبال راهکار بگردید. تکنیکهای زیر میتوانند به شما در رفع این مشکل کمک کنند:
افسردگی یا بیماری جسمی خود را درمان کنید
اگر علائم افسردگی را میشناسید و چندین هفته است که آنها را تجربه میکنید، وقت آن است که به پزشک مراجعه کنید. اگر به افسردگی مبتلا باشید، احتمالا برای اینکه انرژی و انگیزه خود را دوباره به دست آورید، به تلاش زیادی نیاز دارید.
درمان مورد نیاز خود را که ممکن است ترکیبی از مدیتیشن و گفتگو درمانی باشد، دریافت کنید تا شور و شوق به زندگی شما برگردد و تمایلتان برای رویارویی با مشکلات بیشتر شود.
در عین حال، سعی کنید علیرغم داشتن احساس بد اهداف کوچک و قابل کنترل برای خود تعیین کنید. دستاوردهای کوچک احساس شما نسبت به خودتان را بهبود میبخشند و عزت نفس شما را بالا میبرند.
اگر به سرماخوردگی، آنفولانزا یا سایر بیماریها مبتلا هستید، صبور باشید. وقتی بیمار هستید، نباید خودتان را تحت فشار قرار دهید. به جای آن مراقبت از خود را تمرین کنید و به بدنتان اجازه بهبودی بدهید. به احتمال زیاد بعد از درمان بیماری انگیزه شما برمیگردد.
چیزی که شما را تحت فشار قرار میدهد، شناسایی کرده و با آن مقابله کنید
اگر استرس دلیل کمبود انرژی و عدم تمایل شما به انجام هر کاری است، منبع آن را پیدا کنید. آیا مسئولیتی که بر عهده گرفتهاید، بیش از توان شما است؟ آیا به تازگی اتفاق ناخوشایند و طاقتفرسایی را پشت سر گذاشتهاید؟
در مورد عوامل استرسزا با خود صادق باشید و حتی اگر ناراحتکننده نیستند، سعی کنید فعلا آنها را از زندگی خود حذف کنید. این رویدادها و تعهدات استرسزا ممکن است به سرعت شما را احاطه کنند، بنابراین باید مراقب برخورد با آنها باشید تا دچار اضطراب یا افسردگی نشوید.
خودتان را برای برداشتن اولین قدم مجبور کنید
تعلل و به تعویق انداختن کارها قاتل انگیزه است. اکثر کارهایی که دوست ندارید انجام دهید و حتی بعضی از کارهایی که از آنها لذت میبرید، دشوارتر و دلهرهآورتر از چیزی که هستند، به نظر میرسند؛ اما هنگامی که اولین قدم را بردارید، متوجه میشوید که آنقدرها هم سخت و ترسناک نیستند.
اگر کاری را به تعویق میاندازید، ابتدا اولین قدمی را که باید برای رسیدگی به آن بردارید، مشخص کنید. سپس فقط همان یک کار را انجام دهید. به این صورت متوجه میشوید که طی کردن مراحل بعدی به مراتب برایتان آسانتر میشود.
راهکار دیگر این است که زمان انجام کار را مشخص کنید. این یک تکنیک عالی برای مجبور کردن خود است، چراکه بیشتر ما خود را ملزم به رعایت برنامه زمانی تعیین شده میدانیم.
هر یک از ما ممکن است در زمان خاصی از روز هوشیارتر و پرانرژیتر باشیم؛ بنابراین، کار کردن در این زمانها شانس ایجاد انگیزه و اتمام موفقیتآمیز کار را بالا میبرد.
مهارتهای خود را تقویت کنید
اگر برای کاری مهارت کافی نداشته باشید، انگیزه شما کم میشود و از پرداختن به آن کار هیجانزده نمیشوید. از خودتان بپرسید که از نظر مهارت یا تحصیلات چه چیزی کم دارید که وجود آن میتواند شما را نسبت به اهدافتان مشتاقتر کند؟
هر چقدر بیشتر مهارت بیشتری کسب کنید، کار یا هدف شما برایتان جالبتر و هیجانانگیزتر میشود؛ همچنین نسبت به تواناییهای خود اطمینان بیشتری پیدا میکنید که این موضوع ابتکار عمل شما را افزایش میدهد.
به دنبال اهداف یا علایق خود باشید
اگر از زندگیتان ناراضی باشید، به سختی میتوانید انگیزه خود را حفظ کنید. متنفر بودن از کار یا بیمعنا بودن زندگی میتواند روح را خرد کند و به بیتفاوتی منجر شود.
چیزی را که برای شما هدفمند است، پیدا کرده و برای مدتی زمان و انرژی خود را روی آن متمرکز کنید. این احساس که به نوعی در حال ایجاد تغییر هستید، میتواند بسیار انگیزهبخش باشد. برای مثال، داشتن یک هدف ساده مانند پیادهروی میتواند در انگیزه شما تفاوت چشمگیری ایجاد کند.
حس هدفمندی را با علایق خود همراه کنید. داشتن اشتیاق مانند ریختن بنزین روی شعلههای انگیزه است؛ همانطور که یک بچه هر روز صبح با شور و شوق بیدار میشود تا سوار دوچرخه جدیدش شود، شما هم با تمام توان و انرژی خود برای رسیدن به اهداف مورد علاقهتان تلاش میکنید.
اهداف خود را تعیین کرده و تمام جزئیات آنها را تجسم کنید
اگر چیزی نداشته باشید که برای رسیدن به آن تلاش کنید، بدیهی است که بی انگیزه میشوید. برای حل این مشکل، اهداف قابل کنترلی مشخص کنید که شما را هیجانزده و درگیر کنند. با یک هدف کوچک شروع کنید تا یک پیروزی سریع داشته باشید که بتواند اشتیاق شما را برانگیزد.
دیدن دقیق محصول نهایی در ذهن به شما کمک میکند که انگیزه خود را حفظ کنید، اما داشتن یک امید مبهم به آنچه که میخواهید به دست آورید میتواند دلسردکننده باشد.
دلایل اهداف خود را بنویسید
وقتی هدف جدیدی تعیین میکنید یا عادتی را شروع میکنید، دلیل انتخاب آن را یادداشت کنید. برای مثال اگر میخواهید در محل کارتان ترفیع بگیرید، یادداشت کردن مزایای آن و دلایلی که میخواهید به این هدف برسید، به مغزتان کمک میکند که هدف را پردازش کند و شما را در مسیر درست نگه دارد.
وقتی یک چیز ملموس مثل یک لیست نوشته شده را آماده میکنید، یک نشانه ذهنی جدید شکل میگیرد که میتواند اقدامات شما را برای واقعی کردن هدف تقویت کند.
اهداف و پاداش تعیین کنید
این کار کمی شبیه رشوه دادن به نظر میرسد، اما به هر حال در درمان بی انگیزگی موثر است. تعیین اهداف کوتاهمدت در دل اهداف بلندمدت باعث میشود که احساس کنید در حال انجام کاری هستید، در حالی که پاداشها چیزی را به شما میدهند که حتی قبل از رسیدن به هدف نهایی باید منتظر آن باشید.
تقسیم کارهای بزرگ به کارهای کوچکتر از گیج شدن و تحت فشار قرار گرفتن شما جلوگیری میکند. اینکه بعد از اتمام هر بخش از کار با یک کاسه بستنی یا یک گردش ویژه با دوستان به خودتان پاداش بدهید، به شما کمک میکند که برای مدت طولانی باانگیزه بمانید.
استراتژی داشته باشید، اما انعطافپذیر باشید
وقتی هدف جدیدی را آغاز میکنید، برای رسیدن به آن برنامهریزی کنید. این کار نه تنها به شما این فرصت را میدهد که بهترین شرایط را برای موفقیت ایجاد کنید، بلکه این امکان را برایتان فراهم میکند که در صورت مواجهه با مشکلات به سراغ استراتژیهای جایگزین بروید.
اگر اولین تلاش شما شکست خورد، استرس نداشته باشید. اگر اولین تیر به هدف نخورد، برنامه خود را تغییر دهید تا مشکلاتی را که بار اول شما را متوقف کردند، حل کنید.
جسم خود را فراموش نکنید
داشتن تعادل بین کار و زندگی شخصی یک استراتژی مهم برای مبارزه با بی انگیزگی است. بدن و ذهن شما به استراحت نیاز دارند و وقتی به طور مداوم کار میکنید، در معرض خطر فرسودگی شدید و افسردگی قرار میگیرید.
برای خودتان تفریح و سرگرمی در نظر بگیرید تا فشار و استرس کمتر شود؛ علاوه بر این، مراقب سلامتی خود باشید و به موقع غذا بخورید. اگر از نظر جسمی احساس خوبی نداشته باشید، وضعیت عاطفی و روانی شما تحت تاثیر قرار میگیرد.
ممکن است از شنیدن این موضوع متعجب شوید که حرکت دادن بدن به حرکت ذهن کمک میکند. برای بهرهمندی از این مزایا لازم نیست بخش زیادی از وقت خود را در باشگاه سپری کنید. فقط کافی است که بایستید، در اتاق قدم بزنید یا برای تنفس هوای تازه بیرون بروید. این کار به پاکسازی ذهن شما و ایجاد انگیزه برای بازگشت به کار کمک میکند.
عوارض بی انگیزگی کدامند؟
وجود انگیزه برای دنبال کردن اهداف و موفقیت ضروری است. کمبود انگیزه در زندگی شخصی و کاری مشکلات زیادی را ایجاد میکند که در ادامه به چند مورد آنها اشاره میکنیم:
ناتوانی برای مقابله با چالشها
فرد بی انگیزه نمیتواند بر مشکلاتی که در زندگی و محل کار با آنها مواجه میشود، غلبه کند. کسانی که از کمبود انگیزه رنج میبرند، انرژی و اشتیاق لازم برای امتحان کردن راه حلهای مختلف را ندارند و هنگام رویارویی با چالشها به جای تلاش کردن دست از کار میکشند.
اما چالشها افراد باانگیزه را هیجانزده میکنند. این افراد چالشها را میپذیرند و تا زمانی که راه حل مناسبی برای آنها پیدا نکنند، به تلاش خود ادامه میدهد.
کاهش بهرهوری
وقتی یک کارمند انگیزه کافی برای کار کردن ندارد، روز کاری را بدون اینکه به وظایفش رسیدگی کند، به پایان میرساند. این شخص تا حد امکان بخشی از وظایف خود را بر عهده دیگران میگذارد و به جای کار کردن سرگرم فعالیتهای غیرکاری مانند صحبت کردن با تلفن یا گشت و گذار در اینترنت میشود.
بی انگیزگی یک یا چند نفر از کارمندان به سایر اعضای تیم فشار زیادی وارد میکند. طبیعی است که وقتی یک نفر بیمار است، سایر اعضا مسئولیت بیشتری بر عهده بگیرند؛ اما اگر فرد بدون دلیل از انجام کار خود امتناع کند، باعث رنجش دیگران و کاهش بهرهوری میشود.
بیعلاقگی به شغل
به نظر میرسد که کارمند بی انگیزه برایش مهم نیست که شغل دارد یا نه. این کارمند میخواهد حقوقش را به موقع دریافت کند، اما به خاطر تاخیر عذرخواهی نمیکند یا حاضر نیست هیچ مسئولیت اضافی را بر عهده بگیرد. اگر به این فرد مسئولیت بیشتری بدهید، اغلب نسبت به آن اعتراض میکند.
بیتفاوتی نسبت به کار و شکایت مداوم روی کل تیم تاثیر بگذارد. کار کردن با کسی که نمیخواهد در آن محل حضور داشته باشد و وقتی از او خواسته میشود کارش را انجام دهد ناراحت میشود، سخت است.
کلام پایانی
اگر با کمبود انگیزه روبرو هستید، خودتان را سرزنش نکنید. بی انگیزگی بخشی از زندگی است که میتواند به دلایل مختلف و در بعضی شرایط خاص رخ دهد.
برای درمان کمبود انگیزه ابتدا سعی کنید چیزی را که باعث آن شده، پیدا کنید. سپس استراتژیهای مختلفی را که در این مقاله به آنها اشاره کردیم امتحان کنید تا بهترین راهکار را بیابید.
سوالات متداول
انگیزه به دو شکل درونی و بیرونی وجود دارد. انگیزه درونی یک گرایش فطری است که از نیازهای روانشناختی، کنجکاوی و… حاصل میشود؛ اما انگیزه بیرونی به عوامل محیطی مثل پاداش، تنبیه و… مربوط میشود.
اگر کارمندان از انگیزه کافی برخوردار نباشند، شرکت با کاهش بهرهوری و کاهش تولید مواجه میشود و این احتمال وجود دارد که در رسیدن به اهداف خود ناکام بماند. بی انگیزگی یک نفر روی سایر کارمندان تاثیر منفی میگذارد و کل شرکت را از رسیدن به اهداف مهم باز میدارد.
تعیین اهداف و دلایل انتخاب آنها، تقویت مهارتها، تعیین پاداش، استراحت کردن و درمان بیماریها از راهکارهایی هستند که میتوانند به افزایش انگیزه کمک کنند.