آیا بحران میانسالی را تجربه کردهاید؟ تعریف معنای زندگی در بحران میانسالی چیست؟ این تجربه از وقتی شروع میشود که یک روز ناخودآگاه اواسط دهه ۲۰ خود را تصور کرده درحالیکه به سادگی و با گذر زمان به یک فرد میانسال تبدیل شدهاید. قبلا لباسهای ظریفتری داشتید و به گالریهای نقاشی و نمایشهای تئاتر میرفتید. در ادامه صحبتهای دکتر مایکل اف استیگر، بنیانگذار و مدیر مرکز معنا و هدف و استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی کلرادو را خواهید خواند. وی کلمات کلیدی در رابطه با معنا و هدف ارائه میدهد و ورکشاپهایی را در سرتاسر جهان رهبری می کند.
این چیزی است که من آن را تصور کردهام. واقعیت امروز چیست؟ در اواسط دهه ۲۰ زندگانی با احتیاطهای خودم خفه میشدم تا مطمئن شوم قهوه بعد از ظهر نمینوشم. اکنون پیامدهای سلامتی برف روبی را با شور و اشتیاق با دقت در نظر تماشا میکنم.
امیدوارم شما نیز به اندازه خانواده و دوستانم با بحران میانسالی من کسل شده باشید. اگر میخواهید با راهاندازی یک گروه رقص یا با گذراندن پاسهای من در گالری بعدی خود، مرا نجات دهید، میهمان من باشید. بحران میانسالی من به اندازه کافی مهیج است که فضای عاطفی زیادی را برای من فراهم میکند تا از نعمتهای زندگیام قدردانی کنم. من خانوادهام را دوست دارم . من بسیار سالم هستم. گناهان بزرگی ندارم که برای آنها کفاره دهم. و وظیفه من به عنوان یک استاد که به جهان سفر میکند و به تحقیق و تفسیر درباره معنا و هدف در زندگی میپردازد، بسیار مناسب و عجیب است.
با این حال، من نمیدانم به هر حال ، بحران میانسالی چیست؟ چرا باید میانسالی زمان بحران باشد و منظور ما از “بحران” چیست؟ آیا زمان تغییر است، یک تکیهگاهی از گذشته به آینده؟ یا این فقط یک باقیمانده ساختگی از نسل قبل است؟ سرانجام، چگونه فریاد میزنم، بحران خود را پشت سر بگذارم؟
فهرست مطالب
معنی، هدف و زندگی میانسالی
اینها سؤالاتی دشوار است که میتوان با تحقیق به آنها پاسخ داد. اگر مردم بر این باورند که زندگی میانسالی زمان قابل توجهی برای تغییر و مجدد است، حتی اگر دلیل خاصی هم برای آن وجود نداشته باشد، دلایل آن را پیدا خواهند کرد.
بسیاری از دلایلی که چرا به این نقطه عطف رسیدهایم، بزرگ و کوچک است. به تغییرات هورمونی مربوط به تستوسترون یا یائسگی، یا بچههایی که از خانه خارج میشوند برای تبدیل شدن به (بزرگسالان نیمه مستقل)، یا به سلامتی بیمار والدین، یا … اشاره میکند. چرخه زندگی شغلی که در آن بسیاری از اعتقادات به دست آمدهاند و پیشرفتهای بعدی نیاز به تغییرات گسترده در زندگی دارد یا به سادگی ذهن آزاردهنده ذهن “بیشتر از همین” است. توضیحات مربوط به دلیل بروز بحران در میانسالی، اغلب نشان میدهد که بسیاری از این عوامل میتوانند همزمان باشند. شواهد جدیدی وجود دارد مبنی بر اینکه خوشبختی ممکن است در میانسالی افزایش یابد.
با رسیدن به یک سن خاص، ارزیابی مجدد از زندگی فرد ضروری است یا خیر؟ مضامین تغییر در بدن، نقشهای خانوادگی ما، مشاغل یا جاهطلبیهای ما، نیاز ما به یادگیری بیشتر ضروری است. حس معنا و هدف در زندگی باید پیدا شود. ما چه کسی هستیم و چه کاری انجام میدهیم و چگونه دیگران ما را ناگهان تغییر میدهند؟
محققان تمایل دارند که معنای زندگی را از سه عنصر اصلی تشکیل دهند.
- انسجام که به معنای توانایی ما برای ایجاد حس زندگی ماست.
- اهمیت این برداشت ما از این است که زندگی اساساً ارزش زندگی را دارد و ما خودمان اهمیت داریم.
- هدف تعهد ما برای دستیابی به اهداف بسیار طولانی مدت است که برای ما بسیار مهم هستند و انتخابها و اقدامات خود را در زندگی سازماندهی میکنیم.
تحقیقات نشان میدهند که معنای ما از زندگی با افزایش سن بهبود مییابد. یک مطالعه کاملاً گسترده در کالیفرنیا نشان داد که معنای زندگی در حدود ۶۰ سالگی در شرکت کنندگان آنها به اوج خود رسیده است. تحقیقات شخصی من نشان میدهد که معنای زندگی لزوماً به این ترتیب اوج نمییابد. بلکه کار پیچیدگی تلاش برای پین کردن مسیرهای یک تجربه انسانی پیچیده مانند معنی در زندگی بر اساس نظرسنجیهایی است که فقط در یک زمان و مکان انجام میشود. مطالعات بیشتر به ما کمک خواهند کرد تا درک بهتر از این مسئله را داشته باشیم. که معنای زندگی چیست و برای چه کسی یا چه چیزی زندگی میکنیم. و آیا این مهمترین عنصر هدف است که در میانسالی و پس از آن برای ما چالش برانگیز به نظر میرسد؟
هدف بیشترین توجه را به سه عنصر معنا میبخشد. زیرا این قطعه است که بقیه را بطور فعال بیان و تصویب میکند. اهداف عالی از این حس که ما به دنیا میدهیم رشد میکند و به ما کمک میکند تا سهمهایی را که به ما اطمینان میدهد زندگی ما کمک کند، کمک کنیم. اگر احساس کنیم که با زندگی خود ما کار اشتباهی انجام میدهیم، احتمالاً حس خوبی نخواهیم داشت.
در بزرگترین متاآنالیز تا به امروز، مارتین پینکارت ۷۰ مطالعه را در مورد هدف در زندگی در طول زندگی بررسی کرده است. این مطالعه نتیجهگیری کرد که یک هدف کوچک وجود دارد که با بزرگ شدن افراد در پیری مشاهده میشود. این مطالعه یك عنصر هدف از معنا در زندگی بود. بسیاری از ابزارهایی كه برای اندازه گیری هدف به كار میروند، از مردم میپرسند كه اهداف زیادی دارند یا چیزهای جالبی برای انتظار دارند. به نظر منطقی میرسد که هرچه پیرتر میشویم اهداف یا فعالیتهای آینده گرا کمتری داشته باشیم. اما این لزوما اخبار اطمینان بخش نیست. در حقیقت، برای بسیاری از ما، داشتن اهداف کمتر میتواند باعث شود احساس کنیم که کمتر زندگی میکنیم.
این ممکن است به همین دلیل باشد که پیدا کردن حس هدف، کلید اصلی بحران میانسالی شماست. یک مقاله خوب در مقاله دیگری با عنوان “چگونه میتوان هدف خود را در میانسالی پیدا کرد” بررسی خوبی دارد. در آن مقاله، رهبران در زمینههایی مانند پاتریک هیل و اریک کیم توضیح میدهند که چطور هدف با اطمینان بهتر با سلامتی بهتر، از جمله چابکی، سرعت و قدرت نقاط قوت در میان سالمندان و همچنین عملکرد بهتر شناختی و حتی طول عمر مرتبط است. در حقیقت، دهها مطالعه مانند این وجود دارد که اکنون نشان میدهد که ما زندگی میکنیم تا سالمتر، شادتر، شناختیتر و زندگی معنادار و طولانیتر داشته باشیم. معنا و هدف آن طولانیتر است و این مطالعات با روشهای قوی و کنترل آماری عالی نسبت به سایر عوامل مرتبط انجام میشوند.
از طریق مطالعاتی مانند اینها، تصویری از هدف پس از ۵۰ سال پدیدار میشود. این برای ما بسیار خوب است و بسیاری از ما آن را داریم. در حالی که برخی از جنبههای دستورالعمل معنی و هدف از بین میروند. همانطور که به سالهای بعد خود میرویم، جنبههای دیگر، و همچنین تصور عمومی مبنی بر اینکه زندگی فرد دارای معنادار است.
هدف خود را پیدا کنید، زندگی میانسالی خود را نجات دهید
اگر خود را در بحران میانسالی یافتید، چه کار میکنید؟ در اینجا سه پیشنهاد بر اساس سه عنصر معنی در زندگی، انسجام، اهمیت و هدف ارائه شده است:
- بفهمید که چه کسی هستید و درک این موضوع که جهان به طور کلی چگونه کار میکند ، کمک میکند تا حس قوام و پیشبینی را به وجود آورید. بعد از سالها مکث کنید و دوباره وقت بگذارید و توجه را در تأمل و یادگیری قرار دهید. با نقاط قوت، ارزشها و آنچه باعث شادی شما میشود دوباره ارتباط برقرار کنید.
- این حس را که زندگی شما دارای ارزش است، کشف کنید و از آن محافظت کنید. زنده ماندن این حس ارزشمند است. به روشهایی که در آن شما نقش مثبتی ایجاد میکنید و زندگی شما اهمیت دارد توجه کنید. اگر مانند اکثر مردم هستید، روابط شما نقش مهمی در ایجاد اهمیت زندگی بازی میکند. وقت و توجه را صرف کنید تا درک کنید که روابط شما در طول سالها چگونه تغییر کرده است. چه اتفاقی باید بیفتد تا شما و افراد مهم اطراف خود بتوانید رشد مشترک خود را ادامه دهید؟
- وقت و انرژی خود را به رویاها و آرزوهایی که برای شما بسیار مهم است اختصاص دهید. این رویاها و آرزوها به طور ایدهآل زندگی را فراتر از شما و اطرافیان خود بهبود میبخشند و به شما در سازماندهی اهداف و انتخابهای خود در زندگی کمک میکنند. این مورد بزرگ هدف است. به نظر من بهترین اهداف کاملاً قابل دستیابی نیستند. آنها نمیتوانند آیتمهای خستهکننده در یک لیست چک را کنار بگذارند و فراموش شوند. آنها رویاهایی بسیار مهم هستند که کار کردن با آنها بسیار مهم و محقق است. با اهدافی مانند اینها، مهم نیست که چند سال پیش کسی ما را ترک کرده باشد. همه آنها را میتوان با هدف مورد بررسی قرار داد.
البته این راحتتر از آنچه گفته شده، است. این لیست اولویتها برای یک زندگی پرمعنی مانند لیست ضد خرید است. هیچ قفسهای وجود ندارد که غلافهای بستهبندی شده خودتان را بشناسید. همچنین هیچ بستهای از در اینجا زندگی من مهم نیست. من معتقدم که واقعاً این روند کاوش در لیست برای خودتان است که معنی و هدف را ایجاد میکند که ما را در زندگی پرورش میدهد. بخشی از نبرد برای معنی در زندگی میانسالی این است که به سادگی تشخیص دهید که معنای آن برای سلامتی شما مهم است، در حالی که بر خلاف حواس پرتی از چیزهای مهم، مانند تمام ایمیلهایی که باید به آنها پاسخ دهید. این یک پایه و اساس برای یک زندگی سرگرم کننده و تأثیرگذار است.
چگونه افراد میانسال هدف را پیدا کردهاند؟
من در شبکه اجتماعی LinkedIn سؤال کردم که بعد از ۵۰ سال در مورد هدف چه فکر میکنند. در میان نظرات عمومی و پیامهای خصوصی، تصویری هیجان انگیز و الهام بخش مورد توجه قرار گرفت.
یکی از موضوعات برجسته، بررسی مجدد این بود که آیا سیستمهایی که مردم با آنها زندگی میکردند هنوز برای آنها کار میکند یا خیر. به عنوان مثال، یکی از مربیان و کارآفرینان موفق به من گفت که در اواخر دهه ۴۰ او تشخیص داد که موفقیت و فرصتی که در زندگی خود به عنوان یک مدیر اجرایی کسب کرده است با هزینهای جدی به سلامتی او وارد میشود. او دومین شغل را به عنوان رهبر یک شرکت مربیگری راهاندازی کرد که به افراد کمک میکند زندگی سالمتر و شادتری داشته باشند.
به طور مشابه، متخصص دیگری که در حال تغییر شغلی بود، در مورد شناخت ارزشهای شخصی خود صحبت کرد. او از ارزشهای شرکت خارج شد. او به یک ماجراجویی در سراسر جهان رفت و مهارت و تخصص خود را از بهینهسازی تجربه مشتری برای سود، به سمت بهینهسازی آن تجربیات برای بهزیستی دور کرد.
دومین موضوع مهم، دور شدن از مشوقهای مالی و روی آوردن به سمت کمک به دیگران و خدمت رسانی است. دو رهبر بسیار موفق در جهان برنامههای شادی و مربیگری در مورد اهمیت استرداد صحبت کردند. یکی از این رهبران وقت خود را به سازمانی اختصاص میدهد که هدف آن از بین بردن مشکلات پیرامون سلامت روان است. دیگری عملکرد خود را در یک B-Corp ترتیب داده است، که یک منشور رسمی برای ساختن منافع “B” برای افراد یا سیارههای موجود در ساختار درآمد از یک شرکت است.
افراد دیگر درباره اهمیت آموزش، پیروی از مدارک کارشناسی ارشد، تلاش برای جوانسازی علاقه به یادگیری و رشد مداوم، و ایجاد مشاغل یا سازمانهایی که دوام دارند، اظهار نظر کردند.. هر کدام از این مسیرها به افراد کمک کردند تا بعد از ۵۰ سال هدف خود را پیدا کنند و از آنها هدف خود را پرورش دهند.
شاید به نظر می رسد احترامآمیز بودن در مورد اینکه آیا زندگی همه چیزهایی بود که برای رسیدن به ۵۰ سالگی (یا هر تولد تصادفی دیگر) به آن امید داشتیم احمقانه باشد. با این وجود، مهم نیست که چند ساله باشید، به نظر میرسد که به طور مرتب سؤال کنید که آیا واقعاً آنچه را که میخواهید و آنچه میتوانستید با زندگی خود انجام دهید، انجام دادهاید؟ داشتن درجاتی از سعادت و امتیاز مانند بعضی از موارد ذکر شده در بالا میتواند تلاش برای معنا را آسانتر کند. اما “معنای زندگی من چیست؟” سوالی است که همه مردم باید دیر یا زود بپرسند.
آیا در مورد سن ۵۰ سالگی یا عموما در میانسالی چیز خاصی وجود دارد؟ من نمیدانم. اما من عمیقاً با سخنان یکی از مفسران LinkedIn ، هایدی استون، که در مورد لحظه مهم در سفر خود به عنوان “کاتالیزوری برای زندگی تازه صحبت کرده است” ، هم عقیده هستم.
من گمان میکنم مهم نیست که زندگی جدید خود را در سن ۵۰ ، ۶۲ سالگی یا ۷۶ سالگی دنبال کنیم. آنچه مهمتر به نظر میرسد این است که سعی میکنیم برای هرگونه کاتالیزوری که میتواند به ما کمک کند نگاهی تازه به این موضوع بیندازیم، باز باشد. انجام کار در حال حاضر، و زندگی در حال حاضر زندگی ما، به روشی که منبع حیاتی معنا و هدف را در زندگی ایجاد کند.